سبک زندگی

اعتماد

کتایون خطیر
مشاور خانواده وجامعه شناس

انسان موجودی است اجتماعی، که نیازمند برقراری ارتباط با دیگر انسان ها است و لازمه برقرای ارتباط با دیگران، “اعتماد” است.

مفهوم اعتماد در فرهنگ عمید، تکیه کردن، متکی شدن به کسی و کاری را به عهده او سپردن است.

تعریف این واژه در جامعه‌شناسی: باوری است قوی به اعتبار، صداقت و توان یک فرد. انتظاری مطمئن و متکی به یک ادعا یا اظهارنظر، بدون آزمودن آن. در جای دیگر آمده که اعتماد عبارت است از اطمینان به دیگران با وجود امکان فرصت‌ طلبی. اعتماد نوعی شرط‌بندی در مورد کنش‌هایی است که دیگران در آینده انجام خواهند داد. و دیگر تعریف آن، واگذاری منابع به دیگران با این انتظار که آن‌ها به‌گونه‌ای عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش یافته و دستیابی به اهداف میسر گردد.

اعتماد یک مفهوم پیچیده است که به احتمال بسیار زیادی در طی روابط مختلف تغییر خواهد کرد.

هیچ رابطه سالمی در غیاب اعتماد شکل نمی گیرد و یا اصلا دوام نمی یابد. اولین و نزدیک ترین نوع رابطه، در ابتدا رابطه میان نوزاد و مراقبینش است، سپس رابطه در خانواده گسترش یافته و آنگاه به جامعه تسری پیدا می کند. وجود اعتماد در تمامی روابط از جمله: دوستی، خانواده، عشق، سازمان ها، و جوامع ضروری است و نقش مهمی در تمامی روابط دارد.

درقلمرو روان شناسی، زندگی با اعتماد آغاز می شود که بستر مهرورزی و موجبات رشد را فراهم می آورد. اعتماد در رابطه بین مراقبین و نوزاد شکل می گیرد و در محیط خانواده رشد پیدا می کند.

روانشناس مشهور اریک اریکسون اعتماد را زیربنا و مبنای اساسی هرگونه رابطه شخصی می داند و شکل گیری و رشد اعتماد را یکی از عوامل اصلی در انطباق، سازگاری و ایجاد شخصیت سالم به شمار می آورد.

به عقیده او شکل گیری اعتماد بنیادی ( basic trust ) نخستین مرحله رشد روانی-اجتماعی است که در دو سال اول زندگی رخ می دهد و چگونگی شکل گیری یا عدم شکل گیری آن نخستین بحران موجود در رشد انسانی است. از نظر او در تقابل میان اعتماد در برابر بی اعتمادی ( mistrust ) است که دنیای بعدی نوزاد ساخته می شود. درصورتی که نیازهای نوزاد به موقع تأمین گردند محیط و دنیا را امن درک کرده و دنیا برایش قابل اعتماد خواهد بود و احساس ایمنی، اعتماد وخوش بینی در او تثبیت می شود.

اما اگر نوزاد درگذار از این مرحله شکست بخورد و نیازهای او به موقع تأمین نشوند نا ایمنی و بی اعتمادی در او شکل می گیرد و برای همیشه نامطمئن و بیمناک باقی خواهد ماند و حتی اصل بقای او نیز مورد تهدید قرار می گیرد.

 

اعتماد
اعتماد

اعتماد اولیه مورد نظر اریکسون برای رشد و شکل گیری سایر وجوه شخصیت نیز لازم و ضروری است زیرا رشد اجتماعی بعدی را آغاز و تأمین می کند و در عبور از بحران های رشدی بعدی کمک کننده است. اصولاً کسانی که سطح اعتماد درآن ها پائین است و دستخوش بی اعتمادی هستند نسبت به افرادی که از اعتماد بالاتری بهره مند هستند، استرس بیشتری را تجربه می کنند و از تشویش احساسی و جسمانی بیشتری رنج می برند. همچنین بی اعتمادی در سطح بسیار بالا نوعی آسیب روانی را بوجود می آورد که به عنوان نمونه در اختلال شخصیت ها، اختلال پارانوئیدی یا اختلال اسکیزوئید را می توان نام برد که مداخله درمانی را طلب می کنند.

از دیدگاه تکاملی، اعتماد به سازگاری و انطباق بشر کمک کرده و در بقای او تاثیر گذار بوده است. در بسیاری از گونه های حیوانی نیز اعتماد یا چیزی شبیه به آن نقش مشابهی را ایفا کرده که به بقاء آن ها کمک کرده است.

بر طبق پژوهش هایی مشخص شده که هورمون اکسی توسین نقش مهمی را در تعاملات اجتماعی مثبت، در میان پستانداران و انسان ها در ایجاد دلبستگی و تعلق اجتماعی آن ها بازی می کند. پژوهش ها نشان داده اند که مصرف این هورمون در انسان موجب افزایش اعتماد شده و در نتیجه آن تعاملات اجتماعی آنها افزایش یافته است.

اعتماد در زندگی فردی و اجتماعی افراد سه نقش عمده را ایفاء می کند . اولاً زندگی آنان را پیش بینی پذیر می سازد. ثانیاً به وجود آورنده احساس تعلق خاطر و تعلق گروهی است. ثالثاً همکاری افراد با یکدیگر را سهل و امکان پذیر می کند.

برخی از محققین اعتماد را دارای دو مولفه عمده دانسته اند؛ یکی مولفه نگرشی-احساسی که جنبه کلی دارد و معطوف به اکثر روابط فرد است و دیگری مولفه موقعیتی-شناختی که معطوف به موقعیت است و جنبه اختصاصی دارد. اگر شخصی در موقعیت خاصی و به افراد خاصی بی اعتماد است که شامل مولفه موقعیتی-شناختی است، کاملا طبیعی و این بی اعتمادی لازمه بقاست. اما اگر کسی با تمامی وجود گرفتار بی اعتمادی است، اینجاست که جنبه نگرشی- احساسی او تغییر کرده و در روابط دچار مشکل خواهد شد و نیازمند درمان است.

در یک رابطه دو نفره برای شکل گیری ارتباط و صمیمیت باید به ریسک و پی آمدهای احتمالی منفی اعتماد نیز تن در داد وگرنه اساسا رابطه ای شکل نمی گیرد و زندگی کردن بدون اعتماد امکان پذیرنخواهد بود‌.

زمانی که کسی وارد رابطه می شود و نتیجه اعتماد به دیگری را منفی می بیند، معمولا به دو طریق عمل می کند، یا به طور کلی از دیگری سلب اعتماد می کند یا در آینده اعتماد کمتری به او خواهد داشت.

اما اگر رابطه را بر هم زده و وارد رابطه دیگری شده و مجددا همان تجربه را کسب کند، ( بدون اینکه دقیقا اطلاعی از علت بوجود آمدن آن مسئله داشته باشد) به مرور آن را به همگان تعمیم داده و نسبت به بقیه نیز بی اعتماد می شود و اینجاست که مشکل و مسئله بوجود می آید، او هرگز نمی تواند به دیگران اعتماد کند و برای در حذر ماندن از آسیب یا رابطه ای برقرار نمی کند و یا روابطی را برقرار می کند که سالم نیستند.

بخصوص اگر در جامعه ای زندگی کند که همالان و همسالانشان و حتی والدین، تاکید بر عدم اعتماد به دیگری برای جلوگیری از آسیب رسیدن فرزند خود دارند، تصور کنید که چه دنیای نا امنی را تجربه می کنند و چه رفتارهایی را بروز می دهند. بطور مثال دوست شدن دختران و پسران جوان با چندین نفر در یک زمان به دلیل ترس از ترک شدن از رابطه و آسیب دیدن، ولی افسوس که آنها برای آسیب ندیدن از دیگری ترسناک، خود ترسناک تر شده و آسیب می زنند.

خیانت و دورویی در هر رابطه ای و در هر فرهنگی، همیشه ناپسند شمرده شده و درسطح فردی و اجتماعی همچون موریانه ای ویرانگر عمل کرده است.

اعتماد از ارکان برقراری ارتباط سالم و تداوم آن است و چه بر اساس یک انتخاب اخلاقی باشد و یا برخوردی تجربی و چه براساس استدلال عقلانی شکل گرفته باشد، سه نقش عمده را در روابط ایفا می کند :

۱- وجود اعتماد زمینه را برای بروز ارتباط و دلبستگی و مهرورزی آماده می کند.

۲- وجود اعتماد در رابطه آسودگی و آرامش ذهنی را به همراه می آورد.

۳- اعتماد عملی است که با انتقال اختیاری و ارادی منابع جسمی، فکری، مالی و وقتی به فرد مورد اعتماد همراه است و زمینه را برای تعامل و رشد و شکوفایی و انسجام داشتن افراد آماده می کند.
در حقیقت اعتماد بین فردی (interpersonal trust) فرایندی است که نشان دهنده باور به نیاز به ارتباطات اجتماعی است. این مفهوم کاربرد وسیعی در انواع رابطه ها از نوع خانوادگی، دوستی و ازدواج گرفته تا رابطه میان مشاور و مراجع، کارهای تیمی و گروهی و نیز اعتماد عمومی و سیاسی دارد.

فقدان اعتماد در نهادهای یک کشور مشروعیت سیاسی حکومت را از بین می برد. تصور جهانی بدون اعتماد، از لحاظ عملی ناممکن و از لحاظ نظری ترسناک است.

از دیدگاه پژوهشگران، بی اعتمادی و بدگمانی در جوامع کنونی رو به افزایش است و اعتماد در بسیاری از نهادهای مهم زندگی انسان رو به زوال است تا جایی که اکنون سخن از بحران بی اعتمادی رانده می شود.

این پدیده بخصوص در کشورهای در حال توسعه که میزان اعتماد بین مردم و حکومت بسیار ناچیز است بیشتر قابل مشاهده است.

به عقیده وین استوک صرف این‌که اشخاص در جامعه در کنار هم زندگی می‌کنند، به یکدیگر احترام می‌گذارند و شاید رفتاری خیرخواهانه یا حداقل غیربدخواهانه نسبت به یکدیگر دارند، ناشی از نوعی تعریف اعتماد سطحی بین افراد است؛ اما ارزش کارکردی و سودمند اعتماد در جلوگیری از به خطر افتادن روابط اجتماعی ظاهر می‌شود؛ به‌عبارت‌دیگر شرط لازم برای پیشگیری از هرج‌ومرج و فلج شدن جامعه، تحکیم حس اعتماد در میان مردم است.

با توجه به مطالب گفته شده در بالا، بدیهی است میزان اعتماد به دلایل مختلف در میان مردمان و جوانان ما کاهش یافته که می تواند منجر به شکل نگرفتن یا شکل گیری ارتباطات سطحی و فراوان و

در نهایت روان رنجوری و روان نژندی شود. و خبر بد اینکه با تغییر مکان جغرافیایی مثل مهاجرت به خارج بی اعتمادی درمان نمی یابد.

و خبر خوش اینکه با مشاوره به میزان زیادی اعتماد از دست رفته قابل بازسازی است.

کتایون خطیر
کتایون خطیر

روزنامه های تورنتو | تهرانتو | tehranto | روزنامه های کانادا

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا