سبک زندگی

غم و اندوه از دست دادن عزیزان و یا طلاق

غم و اندوه از دست دادن عزیزان و یا طلاق

grief و یا غم یک عکس‌العمل طبیعی و عادی در برابر هرگونه ضربه عاطفی و از دست دادن می‌باشد. غم متشکل از تمام احساسات ضد و نقیضی است که بر اثر تغییر و یا پایان یافتن شیوه معمول و آشنای زندگی‌ یک فرد پیش می‌‌آید.

اجازه دهید با یک مثل این مطلب را برایتان روشن کنم. وقتی‌ پدر من بعد از سالها جنگ با سرطان فوت کرد، از طرفی‌ ما احساس آسودگی‌ میکردیم چرا که پدرم دیگر عذاب نمیکشید. ولی‌ همزمان نبودن او در کنار ما درد بزرگی‌ بود. پس ما احساسات ضد و نقیضی داشتیم که بر اثر مرگ پدرم و بهم خوردن شیوه معمول زندگی‌ بوجود آمد.
این احساسات ضد و نقیض پس از تغییر در شیوه زندگی‌ آشنا میتواند در مورد طلاق و پایان روابط عاطفی هم باشد. برای مثال وقتی‌ من طلاق گرفتم با پایان کشمکش‌ها احساس آزادی کردم ولی‌ همزمان ترس از تنهایی و تنها ماندن و یا اینکه از پس مشکلات زندگی‌ بر نیامدن من را فرا گرفته بود.این احساسات متناقض یک واکنش طبیعی به «از دست دادن» می‌باشد.
ضربه های عاطفی و از دست دادگی‌های زیادی این احساس متناقض را ایجاد می کنند که باعث غم و همان grief میشوند. در بین آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
از دست دادن عزیزان، طلاق، مرگ حیوانات خانگی، بازنشستگی، فارغ التحصیل شدن، نقل مکان، تغییر در سلامتی‌، مهاجرت و رفتن فرزندان از خانه. این تغیرات ممکن است به ظاهر ساده و عادی باشند ولی‌ حقیقت این است که وقتی‌ تغییری در روابط مهم زندگی‌ ما ایجاد می شود که به هر شکلی‌ برای ما مفهوم عاطفی پیدا کرده ا‌ند، ما اندوهگین میشویم. مشکل اینجاست که ما هیچ وقت برای از دست دادن و غم آماده نمیشویم؛ همیشه یاد گرفته ایم که بدست بیاوریم و وقتی‌ از دست دادگی را تجربه می‌کنیم سالهای سال ممکن است که درد را تجربه کنیم و پریشان بمانیم و هیچ وقت بهبود پیدا نکنیم.
وقتی‌ من پدرم را از دست دادم همه به من گفتند «راحت شد، غصه نخور» و وقتی‌ مادرم را از دست دادم همه گفتند: «یک باره از دنیا رفت، زجر نکشید، غصه نخور».
همه این حرفها به ظاهر عقلانی و صحیح می‌‌آیند ولی‌ از نظر عاطفی دردی از من دوا نمی‌کردند. وقتی‌ مردم می‌گویند غصه نخور یعنی‌ عواطف و غم و غصه خود را نشان نده. این حرفها فقط باعث انزوای عاطفی من میشد چون فکر می‌کردم هیچ کس مرا درک نمیکند. مردم به من میگفتند «بچه دار شو تا جای خالی‌ مادرت پر بشه» و به همین ترتیب من در تنهایی غصه میخوردم و جلوی مردم لبخند میزدم.

پس چطور میشود بهبود یافت؟

بهبود یافتن و یا ریکاوری یعنی‌ احساس بهتری داشتن یعنی‌ ما شرایط را اداره کنیم نه شرایط ما را.
بهبودیابی یعنی‌ یافتن مفهوم جدیدی برای زندگی‌ بدون ترس و اضطراب از آسیب دیدن در آینده؛ لذت بردن از تمام خاطرت خوب بدون احساس افسوس و پریشانی ‌و یعنی اینکه تصدیق کنیم که غمگین و اندوهگین هستیم و در مورد احساسات خود با اطرافیان بدون درنظر گرفتن اینکه آنها چه واکنشی نشان میدهند صحبت کنیم و ‌ این توانایی را داشته باشیم که افرادی را که بخاطر نداشتن اطلاعات کافی‌ در مورد گریف و غم و اندوه، با گفتار خود مارا آزار داده ا‌ند ببخشیم.
ریکاوری یک مهارت است که ما هیچ وقت برای آن آموزش ندیده ایم. ابزار و مهارت رویارویی با ضربه‌های عاطفی و از دست دادگی‌ها به ما کمک می‌کند که قلب شکسته ترمیم شود تا بتوانیم در زندگی‌ به سمت جلو حرکت کنیم. ضربه‌های عاطفی بهبود نیافته در طولانی‌ مدت روی شادی ما تاثیر میگذارد.

باورهای غلطی که زیاد میشنویم:

۱- متاسفانه باور غلطی وجود دارد که همه می‌گویند : «زمان مرهم همه دردها است» درست مثل این میماند که پای شما بشکند و شما برای پای شکسته هیچ اقدامی انجام ندهید و منتظر بمانید تا زمان پای شما را درمان کند! زمان به خودی خود التیام بخش نیست بلکه ترمیم درد حاصل از ضربه عاطفی نتیجه عملکرد ما در طول زمان می‌باشد. ما فقط با مرور زمان به آن درد عادت می‌کنیم.
۲- باور دیگری که به غلط گفته میشود این است که «خودت را مشغول کن». خود مشغولی‌ و سرگرم کردن خود باعث اختلال در تمرکز ما بر روی درد و آسیب روحی‌ ما میشود و تنها باعث میشود یک روز دیگر سپری شود ولی‌ درد حاصله از خلاِ عاطفی را شناسایی و ترمیم نمیکند. فرقی‌ نمیکند چقدر مشغول باشیم در انتهای روز وقتی‌ تنها هستیم همچنان خلا را در قلب خود حس می‌کنیم.
۳- «برای دیگران تکیه گاه باش». خیلی‌ زمان‌ها میشنویم که مردم می‌گویند باید برای عزیزانی که زنده هستند قوی باشیم. چطور من می‌توانم برای شخص دیگری قوی باشم درحالیکه شدیدا قلب من شکسته؟ چطور مادری که فرزندش را از دست داده میتواند برای دیگران قوی باشد. تمام این حرف‌ها و باورهای اشتباه فقط و فقط به انزوای عاطفی ختم میشود.

۴- «غصه نخور». وقتی‌ حرفهایی میشنویم از قبیل: گریه نکن، جاش اون دنیا بهتره، دوباره میتونی‌ ازدواج کنی‌، دوباره میتونی‌ بچه دار بشی‌، حالا بهتر که جدا شدی … این حرف‌ها از نظر عقلانی ممکن است درست باشند ولی‌ وقتی‌ من قلبم پر از درد است این حرف‌ها فقط معنی‌ «غصه نخور» برای من دارند. انگار که غم و غصه خوردن کار زشتی است.
این باورها هیچ کمکی‌ به شخص غمگین نمیکنند. دیگران برای کمک کردن به ما در رویارویی با از دست دادگی‌ها آمادگی کافی‌ ندارند. آنها نمیدانند چه بگویند. برای مثال یکی‌ از جملات متداول این است که «میدانم چه احساسی‌ داری». این جمله با حس همدردی و به منظور تسلی‌ خاطر بیان میشود ولی‌ تمام روابط منحصر به فرد هستند. بنابر این هیچ کس نمیداند که شما چه احساسی‌ دارید. حتی اگر ضربه عاطفی مشابهی را تجربه کرده باشند باز احساس و تجربه شما با آن شخص فرق می‌کند.
دیگران از ابراز احساسات ما میترسند. «سارا من نمی‌خوام چیزی بگم که دوستم یاد مادرش بیفته». من این حرف را خیلی‌ میشنوم. حتی وقتی‌ خودم بعد از فوت مادرم سر کار برگشتم هیچ کس اشاره‌ای به این اتفاق بزرگ نکرد. انگار نه انگار! چون میترسیدند من اشک بریزم. بروز احساسات منفی‌ همیشه منع شده و مردم سعی‌ میکنند موضوع را عوض کنند تا از احساسات ما اجتناب کنند.
جامعه عملا به ما می‌‌آموزد که ما وانمود کنیم که خوب هستیم و بهبود یافته ایم. «حالم خوبه» فقط یک دروغ بزرگ است چون خواهان تائید دیگران هستیم. با نقش بازی کردن و وانمود کردن، کم کم شوق زندگی‌ را از دست میدهیم و تجربه زندگی‌ در زمان حال را هم از دست میدهیم و مرتب افسوس گذشته را می‌خوریم.
بهبودیابی و ریکاوری از ضربه‌های عاطفی با گرفتن یکسری تصمیمات کوچک و صحیح و عمل به آنها انجام میشود.
اگر خودتان و یا عزیزی را می‌شناسید که از اینگونه ضربه‌های عاطفی و از دست دادن‌ها بهبود پیدا نکرده توصیه می‌کنم در دوره گروهی ماه جون grief recovery شرکت کنید.
برای اطلاعات بیشتر به وبسایت من رجوع کنید.
www.sararahimi.ca
Info@sararahimi.ca

Sara Rahimi
Certified Life Coach, Grief Recovery Specialist, Best Selling Author, Speaker

* سارا رحیمی
نویسنده، سخنران، لایف کوچ ، عضو انجمن بین المللی کوچهای حرفه ای (ICF)

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا