فرهنگ و هنر

نگاهی به فیلم گوزنها با بازی ماندگار بهروز وثوقی

فیلم گوزنها با بازی ماندگار بهروز وثوقی

فیلم گوزنها با بازی ماندگار بهروز وثوقی

فیلم گوزن ها محصول سال ۱۳۵۳ ایران، به کارگردانی مسعود کیمیایی و با بازی بهروز وثوقی و فرامرز قریبیان است.

بهروز وثوقی با بازی در این فیلم جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد در سومین جشنواره جهانی فیلم تهران در سال ۱۳۵۳ را از آن خود کرد. در رأی‌گیری از ۵۵ فیلم‌شناس ایرانی در سال ۱۳۸۱، گوزنها به همراهِ باشو، غریبه کوچک کارِ بهرام بیضایی بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شده‌است. در رأی‌گیری‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۹۸ مجله فیلم نیز گوزنها بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شد.

سید (بهروز وثوقی) او را به خانه خود راه داده و شروع میکنند از خاطرات گذشته برای همدیگر میگویند. هر کسی به راهی رفته و هر کدام الان در اوج مشکلات خودشان قرار گرفته اند. اما با حضور قدرت (فرامرز قریبیان) که روحیه انقلابی محکمی هم دارد، دوست او تصمیم میگیرد که مواد فروشی که باعث بی راهه رفتنش شده است را بکشد و در پایان فیلم هم، زمانیکه ماموران به خانه او میریزند تا دوستش را دستگیر کنند، او هم با رفیق خود کشته میشود.خلاصه داستان: فیلم گوزن ها داستان دو رفیق قدیمی را بازگو میکند. یکی که به اعتیاد سختی دچار شده و با بازی ماندگار بهروز وثوقی در زندگی سخت و تباه خود غوطه ور شده است. دیگری هم با بازی فرامرز قریبیان، فرد تحصیلکرده و خاصی است که بدلیل مبارزات سیاسی خود تحت تعقیب است و میخواهد که مدتی را در خانه دوستش بگذراند.

در واقع تحولی که در وجود شخصیت معتاد زهوار در رفته داستان سید ( با بازی بهروز وثوقی) اتفاق می افتد، به نوعی متاثر از حضور دوست قدیمی اش است.

فیلم گوزن ها حول مفهوم برخواستن و تلاش کردن است.
مفهومی که می توان از این فیلم برداشت کرد این است که حتی بیچاره ترین و آواره ترین انسان ها هم اگر تحت تاثیر یک مشوق و یک منبع انگیزه قرار بگیرند میتوانند منشا تغییرات و تحولات مهمی بشوند.

این فیلم در جشنواره های مختلف خارجی نیز حضور پیدا کرد و بر روی قشر عظیمی بر جوانان و مخاطبان آن زمان تاثیر گذاشت و فیلم موفقی بود.

باز هم داستان، داستان همان معتادها و آواره هایی بود که برای ریالی بیشتر زندگی میکردند. باز هم همان تضاد طبقاتی شدید در جامعه بود که داستان را تلخ میکرد و گاهی هم دیالوگ های کوچه بازاری سید (بهروز وثوقی) بود که اندکی فضای فیلم را شاد میکرد.

فیلم گوزن ها
فیلم گوزن ها

بالاخره گَوَزنها یا گُوزَنها ؟

چرا گوزنها؟…

نقل قول: مدت ها بود در پی این بودم که علت نهادن نام «گوزنها» بر فیلم کیمیایی را دریابم….مخصوصا که عده ای سعی داشتند با تغییرات هجایی گوزنها را به شکلی دیگر تلفظ کنند…
اصولا گوزنها چه ربطی به جریان و محتوای این فیلم دارد…به همین خاطر از بسیاری از اساتید سینما در اصفهان و تهران جویای این مطلب شدم اما هیچکدام از جواب ها قانع کننده نبود….از سویی دیگر این امکان برایم فراهم نشد تا خدمت خود استاد کیمیایی شرفیاب شوم…تا این که در یکی از جلسات نقد فیلم در اصفهان به محضراستاد ز.ق که یکی از پسشکسوتان اهل قلم و مریدان بی چون و چرای سینمای کیمیایی است و مدتها همراه استاد و همگام با وی خاک صحنه خورده و صدها نقد در ماهنامه فیلم بر آثار مسعود کیمیایی نوشته است رسیدم …
ایشان با آن صبوری و متانت همیشگی علت گذاردن نام گوزنها را اینچنین بیان کردند:
اصولا مسعود هدف خاصی را برای نام نهادن بر روی آثارش دنبال نمیکند و بیشتر از هر چیز به گرافیک و هجای اسم اهمیت میدهد کوچک بودن و جمع و جور بودن هم ظاهرا خیلی برایش مهم است اما دغدغه های بیش از حد شخصی او این اجازه را به ما نمیدهد که دنبال وجه تسمیه ی آثار او بگردیم و چرایی نامگذاری بر فیلم هایش را درک کنیم مثلا چه کسی دقیق میداند «سرب» چرا نام یکی از بهترین فیلمهای مسعود کیمیایی شده؟ اما من از خود مسعود شنیدم که چرا گوزنها را به عنوان نام فیلم انتخاب کرده است…

فیلم گوزن ها
فیلم گوزن ها

مسعود می گفت: گوزنها حیواناتی هستند که در کودکی و نوجوانی شاخ ندارند و بسیار زشت و بد فرم هستند اما وقتی به سنین بزرگسالی میرسند همزمان با روییدن شاخ های بزرگ و پیچ در پیچ بر روی سرشان بسیار زیبا و خوش اندام میشوند و این زیبایی که با روییدن شاخهای گوزن همزمان است درست وقتی اتفاق می افتد که گوزن به دوره بزرگسالی و بلوغ کامل رسیده است… اما این دوره خطرناکترین دوران زندگی گوزنهاست چون به خاطر داشتن شاخ های بلند دیگد امکان اختفا برای آنها وجود ندارد و حتی وقتی در بیشه ها مخفی میشوند شاخ های بلندشان از بیشه ها و بوته ها بیرون است به همین علت شکارچیان به راحتی با دیدن شاخهای گوزن محل دقیق سر گوزن یا قلب حیوان را تخمین زده و شلیک میکنند. پس این بلوغ و زیبایی باعث مرگ گوزنها میشود.

حال در فیلم گوزنها سید و قدرت که شخصیت های اصلی فیلم هستند در ابتدای فیلم که هنوز به خودباوری نرسیده اند و انقلاب درونی در آنها شکل نگرفته است به آرامش در خانه سید پنهان شده اند و پلیس به هیچ وجه محل اختفای آن دو را کشف نمی کند اما وقتی در پایان فیلم به لطف تلقین های قدرت سید دوباره خودش را پیدا میکند و دوباره آن سید نترس شجاع و با غیرت سالها پیش میشود و حتی اصغر هرویین فروش را از پای در می آورد ناگهان بدون هیچ مقدمه چینی پلیس ها محل اختفای آنها را پیدا می کنند و سید و قدرت در اوج بلوغ و رشد فکری و با سرافرازی جان خود را برای رسیدن به آرمانهایشان فدا میکنند …

اینجا هم می بینیم رسیدن به بلوغ و خود باوری که باعث زیبا شدن معنوی قهرمانان فیلم میشود باعث میشود پلیس ها که گویا همان شکارچیان گوزن هستند بدون منطق محل اختفای سید و قدرت را پیدا کرده و آنها را بکشند که البته بسیاری از به اصطلاح منقدین این مساله را ضعف اساسی فیلم عنوان کردند و با دست آویز قرار دادن آن سعی در خدشه دار کردن این فیلم داشتند در حالی که این بخش از فیلم بهترین قسمت فیلم بود.

آنها مدام می گفتند چطور پلیس ها بی مقدمه و بدون دلیل منطقی محل اختفای سید و قدرت را پیدا میکنند غافل از این فلسفه ی زیبا که کیمیایی هنرمندانه آن را به اثرش تزریق کرده بود…

سید و قدرت آنقدر بلند مرتبه شده بودند و شاخ وبرگ درخت ذهنشان که همان آرمانهایشان بود آنقدر رشد کرده و بلند شده بود که ارتفاعش از همه ی ساختمانهای شهر بلندتر شده بود و همه جای شهر محل اختفای این دو قهرمان را می دانستند و در اینجا هم بلوغ و زیبایی معنوی باعث مرگ سید و قدرت میشود…

این بود فلسفه نامگذاری گوزنها البته با نقل قولی غیر مستقیم…

جشنواره جهانی فیلم تهران  بهترین بازیگر مرد  جشنواره جهانی فیلم تهران  بهترین بازیگر مرد  مسعود کیمیایی  بهترین بازیگر مرد  مسعود کیمیایی  مسعود کیمیایی

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا