سبک زندگی

اگزیستانسیالیسم

زندگی بی‌معناست مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد

اگزیستانسیالیسم | بانو راسخی

اگر ادعا کنیم که همه مردم یکسان خلق شده‌اند گفته‌ای آشکارا کذب را ادعا کرده‌ایم. انسانها از لحاظ قدرت جسمانی، استعدادهای ذهنی و بسیاری جهات نابرابر هستند.

اگزیستانسیالیسم | بانو راسخی
اگزیستانسیالیسم | بانو راسخی
بانو راسخی، دانش آموخته حقوق
بانو راسخی، دانش آموخته حقوق

بحث هستی داری: یعنی تحقق بخشیدن به خویش از راه گزینش میان گزینه ها یا در گرو نهادن خویش است.

این یکی از مهمترین مکاتب فکری قرن ۱۹ است که پس از جنگ جهانی دوم با مبانی مختلف فکری از نیچه، ژان پل سارتر تا گابریل مارسل به صرف تشابهات ظاهری و صوری ابلاغ می شود، اما در مورد شکل گیری و گونه های مختلف این فلسفه و این مکتب فکری روایت و نظرات متفاوت ومختلفی وجود دارد.

در دوره معاصر انسان ها با شعار آزادی اما با دیدن اینکه هیچ کنترلی روی زندگی خویش ندارند به پوچی رسیدند. این فلسفه راهی برای خروج یا کنار آمدن این احساس پوچی ارائه می دهد.

به عقیده این مکتب انسان خود باید دست به خلق ارزش و معنا بزند و هر عملی را که در ذهن خود ارزش میداند، وظیفه برگزیند و مسئول کارهای خود باشد، یعنی انسان خودش روشن کننده سرنوشت خویش است یا به قولی هر انسان دارای شخصیتی جدا و ارزشمند است.

فلسفه تقدم وجود انسان بر ماهیتش: ژان پل سارتر در جایی می‌نویسد تمامی یک انسان از تمامی انسان ها ساخته شده و برابر همه آنها ارزش دارد و ارزش هریک از آن هم با او برابر است و اکنون این سوال بوجود می آید که چراحیوانات را مورد اهمیت اصالت وجود قرار نمی دهیم.

اینجا به فلسفه اگزیستانسیالیسم بازمیگردیم؛ به گفته دکارت توانی انسان در گزینش بی بدیل مختلف به معنای آفرینندگی انسان است. یعنی انسان به جز آگاهی بر پیرامون و اطرافش مانند حیوانات بر خویشتن نیز آگاه است و این آگاهی باعث تمایز انسان از سایر موجودات می باشد.

در اینجا میتوان به این نکته رسید که فلسفه اصالت وجود با پوچ گرایی متفاوت است زیرا پوچ گرایان به این باور رسیده‌اند که زندگی هیچ ارزش و باوری ندارد اما اگزیستالیسم بر این باور است که انسان باید خود معنا و هدف زندگی اش را بسازد براساس این فلسفه یا بیان ساده تر و واضح تر زندگی انسان بی معناست و هدف از پیش تعیین شده ندارد مگر اینکه خود شخص به آن معنا ببخشد.

در این جا معنا بخشیدن را متفاوت و متغیر می یابیم داستایوفسکی در اثر خود جنایت و مکافات فردی را که در جامعه خویش به بحران وجودی رسیده است را با باور های ارتودکس مسیحیت (باوری که خود داستایوفسکی از آن دفاع میکند) به معنا میرساند.

در نوشته های کافکا در رمان مسخ شخصیت سورئال که با پوچی دست به گریبان است و با ماهیتی تازه به دنیایی تازه می رسد. آثاری متفاوت اما در تمامی آثار انسان مداری دیده می‌شود آثار کی یر کگارد فردریش نیچه تا تعالیم عرفانی بودا و عرفان برتر ملاصدرا همگی بر خویشتن وجودی خویش اتکا دارند.

آگاهی و باور بر وجود قدرتمد و ارزشمند انسان در این مکتب: این مکتب هم همانند تمامی مکاتب فلسفی دارای ضعف و قدرت از باور های متفاوت است.

آزادی: به صراحت می‌توان گفت هیچ مکتب فلسفی به اندازه اگزیستانسیالیسم بر اختیار و آزادی انسان تکیه نداشته است.

فردیت و برتری وجود انسان: با درونی کردن و حل شدن یک موضوع می‌توان به شناخت آن رسید.

اضطراب: این مکتب به صراحت بیان می‌دارد که بشر یعنی دلهره.

تقدم وجود بر ماهیت: وجود مقدم بر ماهیت است.

باتوجه به اینکه باور و این مکتب را متعلق و زایش یافته از اروپا می‌دانند و اکثر فیلسوفان و نویسندگان این مکتب فکری متعلق به این دوره می‌باشند اما آثاری بزرگ از شاعرانی بزرگ گویای وجود باور خویشتن خویش در آثار آنهاست.

با خواندن قسمتی از شعر موسی و شبان که با زبانی عامیانه خداوند را میخواند و میگوید:
توکجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت
جامه ات شویم شپش هایت کشم شیر پیشت آورم ای محتشم
و نکوهش موسی و پس از آن عتاب موسی توسط خداوند که بنده ما را ز ما کردی جدا
و روان شدن موسی به سوی شبان مژده که دستوری رسید
هیچ آدابی و ترتیبی مجو
هرچه میخواهد دل تنگت بگو

روایت وجودی از مواجه عاشقانه که عالی ترین خصلت انسانیست، گویای این است که شرط کمال انسان جد و جحت شعورمندانه بی حد و حصر می‌باشد.
اگزیستانسیالیسم یک مکتب فکری فلسفی است که می‌توان آن را متعلق به تمام دوره ها و حتی گاها بیان کننده آثار شاعران و هنرمندان نیز دانست.

هستی گرایی  فلسفه وجود  هستی گرایی  فلسفه وجود   هستی گرایی  فلسفه وجود   هستی گرایی  فلسفه وجود   هستی گرایی

مشاهده بیشتر

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا