نفوذ جمهوری اسلامی کاهش مییابد، اما تهدیدهای منطقهای آن همچنان باقی هستند


محور جمهوری اسلامی بطور قابل توجهی تضعیف شده است
نفوذ جمهوری اسلامی کاهش مییابد، اما تهدیدهای منطقهای آن همچنان باقی هستند
علیرغم شکستهای قابل توجه در محور رژیم ایران، از جمله تضعیف حزبالله و از دست دادن مسیرهای قاچاق سوریه، تهران همچنان نفوذ خطرناکی در اردن و کرانه باختری حفظ کرده است.


اولاً، قویترین بازوی جمهوری اسلامی، یعنی حزبالله، بهطور قابل توجهی تضعیف شده است و تقریباً تمامی رهبری خود و اکثریت قریب به اتفاق زرادخانه عظیمش در لبنان را از دست داده است. بدتر از آن، اینکه مناسبترین مسیر قاچاق رژیم ایران برای ارسال تجهیزات به حزبالله در لبنان، که از طریق سوریه انجام میشد، اکنون بسته شده است.
پس از پیروزی ارتش جهادی ابومحمد الجولانی، سوریه از زمین بازی رژیم ایران به حیاط خلوت رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، تبدیل شده است. اردوغان تمایلی به اجازه دادن به رژیم ایران برای حفظ پایگاه خود در این منطقه ندارد.
شبکه عظیم تونلهای کشفشده در مرز سوریه و لبنان، که رژیم ایران از آن برای قاچاق سلاح به حزبالله استفاده میکرد، اکنون غیرقابل دسترس شده است و حریم هوایی سوریه نیز بر روی رژیم ایران بسته شده است. این موضوع باعث افزایش وحشت مقامات رژیم ایران شده است، چرا که راههای جایگزینی برای ادامه تسلیح حزبالله وجود ندارد.
گروههای شبهنظامی شیعه در عراق اعلام کردهاند که از ادامه جنگ برای محور مقاومت خودداری میکنند و حماس نیز از نظر قدرت خود در نوار غزه به پایینترین سطح بیسابقهای رسیده است.
با این حال، تهران همچنان روشهای پیچیدهای برای تأثیرگذاری منفی بر منطقه حفظ کرده است.
دو عرصه مهم نفوذ برای رژیم آیتاللهها باقی مانده است؛ پادشاهی اردن و کرانه باختری. در هر دو این عرصهها، جمعیت قابل توجهی از فلسطینیهای ناراضی وجود دارند که طی سالها متقاعد شدهاند که رهبری موجود فارغ از اینکه چه کسی باشد، برای آنها مناسب نیست و باید سرنگون شود تا به چیزی که اکنون فاقد آن هستند دست یابند؛ زمین، ثروت و غرور ملی.
در عرصه اردن، تهران مدتها است که از ضعف پادشاهی، شرایط اقتصادی نامناسب و اختلافات ذاتی میان قبایل بدوی اردن سوءاستفاده کرده است. این کشور تودههای فلسطینی را تشویق کرده تا از گروههای اسلامگرا مانند حماس، جهاد اسلامی و دیگران حمایت کنند تا پادشاه عبدالله را تضعیف کرده و زمینه را برای تهاجم و حمله به اسرائیل از خاک اردن فراهم کنند.


همزمان، رژیم ایران از خاک اردن به عنوان یک مسیر مناسب برای قاچاق مواد مخدر کاپتاگون استفاده میکند که تا همین اواخر، منبع تأمین مالی رژیم اسد در سوریه و حزبالله در لبنان بود. علاوه بر این، رژیم ایران قلمرو اردن را همچون خاک خود تلقی کرده و حجم عظیمی از سلاحها را از طریق آن به حماس و جهاد اسلامی در کرانه باختری قاچاق کرده است.
اکنون، با فروپاشی رژیم بشار اسد و حضور نیروهای شورشی در مرز سوریه و اردن، رژیم ایران با رقبای جدیدی برای نفوذ در اردن روبرو شده است. با این حال، مانند یک حیوان زخمی که به دیوار تکیه داده، ممکن است بسیار کمتر از گذشته با محاسبه عمل کند.
در کرانه باختری، رژیم ایران نفوذ خود را از طریق حماس و جهاد اسلامی حفظ کرده است، گروههایی که سالها به آنها سلاح داده تا حکومت محمود عباس، رئیسجمهور تشکیلات خودگردان فلسطین، را تضعیف کنند.
درگیریهای کنونی میان جنگجویان فتح و حماس، صرفاً در مورد درگیریهای پراکنده رقابتهای محلی نیست، بلکه نتیجه برنامهریزیشده تلاشهای طولانیمدت رژیم ایران است که هدف آن جایگزینی رژیم فاسد عباس و تشکیلات خودگردان فلسطین با حکومتی است که به طور مؤثر توسط تهران کنترل شود. این امر به رژیم ایران تقریباً دسترسی مستقیم به مرزهای اسرائیل را میدهد.
حوثیها نیز بیکار ننشستهاند و به جهان یادآوری میکنند که وجود دارند و نیرویی هستند که باید با آنها حساب کرد. با این حال، ارتباط میان آنها و رژیم ایران به نظر میرسد کمتر از آنچه تهران ممکن است آرزو کند، تنگاتنگ باشد. تسلیح حوثیها تاکنون، همراه با نظری که دولت بایدن هنگام حذف آنها از فهرست سیاه سازمانهای تروریستی نشان داد، اعتماد به نفس این گروه را به طور مصنوعی افزایش داده است. بازگرداندن آنها به اندازه طبیعیشان بسیار حیاتی است.
درگیری طولانیمدت رژیم ایران در عرصه آفریقا، بهعنوان مثال در سودان، نیز قابل توجه است و نباید فراموش شود. با اقدام در آنجا، تهران به طور مؤثر زمینه را برای استفاده از این کشور ویران و آسیبدیده به عنوان نقطه ترانزیت قاچاق سلاح به اهداف مورد نظر خود فراهم کرده است.
علاوه بر این سه عرصه، تهران در حال تلاش برای دستیابی به هدف نهایی خود است، توانایی هستهای. چنین تواناییای قدرت چانهزنی آن را با رقبای منطقهای مانند ترکیه و قدرتهای جهانی مانند ایالات متحده به شدت افزایش خواهد داد. بنابراین، بسیار حیاتی است که این تواناییها اکنون و قبل از اینکه رژیم ایران به نقطه بیبازگشت برسد، محدود شوند.


مسابقه تسلیحاتی
یک رژیم ایران هستهای به احتمال زیاد منطقه را به سمت یک مسابقه تسلیحاتی سوق خواهد داد، با کشورهای دیگری مانند مصر، ترکیه و عربستان سعودی که آرزوی دستیابی به همین هدف را دارند و در برخی موارد در حال حاضر برای آن تلاش میکنند.
علاوه بر این، جمهوری اسلامی که شورشیان سنی در سوریه را دشمنان تلخ خود میداند و اخیراً حتی شروع به اعلام عمومی این موضوع کردهاند، تمایلی به برچسب زدن ترکیه و سلطان ترک آن، اردوغان، به عنوان دشمن ندارند، حتی اگر رقابت میان آنها آشکار و شوم باشد.
اردوغان، برنده بزرگ در وضعیت کنونی سوریه، به چهره محوری تبدیل شده است که بازیگران منطقهای را به مذاکره برای سهم خود از کیک منطقه جذب میکند. این موضوع به این دلیل است که او کنترل یک مسیر انتقال انرژی را به دست آورده است که از مسیر چین-ایران-اروپا عبور نمیکند.
اردوغان اکنون قادر است انرژی را از طریق بلوک کشورهای ترکزبان (ترکمنستان، تاجیکستان و غیره)، سوریه (که اکنون به طور مؤثر تحت کنترل آنکارا است) و عربستان سعودی به اروپا انتقال دهد. این مسیر کوتاهتر و ارزانتر از مسیر قبلی است و در نتیجه به اردوغان قدرت و نفوذ قابل توجهی در منطقه میدهد.
در نتیجه، ممکن است شاهد باشیم که تهران غرور خود را فرو ببلعد و به سمت اردوغان برود تا سهم خود را مذاکره کند. همچنین احتمال دارد که رژیم ایران تلاش کند تا با خریدن یا رشوه دادن، راه خود را به تونلهای قاچاق سوریه-لبنان بازگرداند تا به تسلیح حزبالله ادامه دهد. همه اینها، البته، بدون شک به هزینه شهروندان ایرانی خواهد بود که سالهاست به دلیل کمبود منابعی که رژیم برای دستیابی به بلندپروازیهای امپریالیستی خود منحرف کرده، رنج میکشند.
همانطور که جهان به بررسی پیامدهای قیام جهادیها در سوریه و نحوه برخورد با آن میپردازد، بسیار مهم است که درک کنیم یک دشمن شکستخورده اغلب خطرناکترین دشمن است. تهدید رژیم ایران همچنان در منطقه زنده و حاضر است و نباید نادیده گرفته شود.