

آه از غمی که تازه شود با غمی دگر، جز همدلی نباشدمان مرهمی دیگر
بزرگداشت جانباختگان پرواز PS752 اوکراین | بانو راسخی
برای نوشتن باید از واژگان کمک گرفت، واژگان به کلماتی گفته میشوند که برای بیان به رشته تحریر یا به زبان میآیند، برخی واژگان در نوشتن و گفتن تنها کلمه ای هستند اما در مفهوم در ابعاد نمی گنجند.
واژه «زندگی » که تعریف آن فاصله بین تولد و مرگ است. هر دوی آنها یعنی تولد و مرگ به اختیار انسان نیست اما زندگی کردن چرا!
زمانی که به این تعریف می رسیم دچار چندگانگی میشویم. برای اختیار زندگی باید به عمق آن افزود اما آیا در این «تراژدی میتوان مفهوم زندگی را وارد کرد؟ تراژدی واژهای که کوچک برای بیان عمق فاجعه میباشد. تراژدی تلخ وواقعی «تراژدی »که تنها حاوی مرگ نبود، حاوی امید هایی بود که از بین رفت؛ حاوی انتظار! وای که انتظار…
آنان که در خانه های خود به انتظار عزیزانشان نشسته بودند و ناگهان فراخوانده شدند! …
به وقت تورنتوی کانادا ساعت ۹ شب با شنیدن صدای گریه از آن طرف خط تلفن وارد اتاق شدم… شنیدم که هواپیمایی که پارسا حسن نژاد همکلاسی دخترم که به تازگی با ویزای دانش آموزی برای ساختن آیندهای روشن، برای مفهوم بخشیدن به واژه زنده بودن و زندگی کردن به کانادا آمده بود و برای تعطیلات به ایران رفته بوددر مسیر بازگشت سقوط کرده است !


پارسا حسننژاد مسافری که اینجا بسیار تازه وارد بود و همکلاسیهایش بعد از تعطیلات منتظر بازگشت او بودند!
مسافری که شاید اینجا دوست زیادی نداشت اما با آسمانی شدنش حالِ تمامی ایرانیان دور از وطن به یاداو و تمامی مسافران این پرواز دگرگون شد !
کیانا قاسمی متولد ۱۳۷۵ نیز از نخبه های کشورمان (ترم دوم مهندسی پزشکی در ایران بود) که تازه پذیرش دانشگاهی تورنتو را گرفته بود و در این پرواز جان خود را از دست داد.


اشک های بسیاری ریخته شد… فاجعه سقوط بسیار دردناک بود. بسیاری از خانواده های چشم انتظار در کانادا و بسیاری دیگر در ایران چشم انتظار عزیزان شان بودند تا بعد از اتمام تعطیلات سال نو با شروع سال جدید میلادی به وطن دوم خود بازگردند و زندگی خود رو از سر بگیرند.
اشک و حسرت تماسهایی که برای تسلیت از ایران به کانادا و از کانادا به ایران صورت گرفت و پیام های تسلیت دولت ها به یکدیگر رد و بدل میشد…
انگار که اتوبوس فرار مغزها منفجر شده بود و دردها از پایانی تلخ به تلخی بی پایان رسیدند !
ایران من داغدار شد… دولت کانادا در بیانیهای تأسف خود را بابت از دست دادن مغز های درخشان و ۵۷ نفر از شهروندانش اعلام کرد. خانواده های زیادی داغدار شدند و تمامی مردم ایران در داخل و خارج به عزا نشستند…
اما تنها یک توجیه که شاید انتخابی بود پر از درد. پرواز اوکراینی بود … کار اشتباهی بوده انتخاب این پرواز ! تا جایی که افراد برای کم کردن درد به زبان میآوردند و شبکههای اجتماعی پر شد از پیام های تسلیت و بیانیه هایی که از مهاجران که سالها دور از وطن بودند و حال پدران و مادران داغدار را که آخرین بار بوسه ای نه برای خدا حافظی بلکه برای پر کردن دلتنگی تا دیدار بعد به صورت عزیزان خود زده اندو وعده دیدار بعدی را به زودی خواندند.
پیامهای تسلیت و احساسهای تاسف بار مهاجرانی که خود نیز با همین هواپیما از آسمان وطن خود به دیار دیگری هجرت کردند. حال دلمان خوب نبود!
واژه تراژدی به تجسم تبدیل شد!
پخش فیلمی در فضای مجازی … ظاهرا فردی با دوربین تلفن همراه اش فیلمی را از آتش گرفتن هواپیما، سقوط و انفجار آن ثبت میکند.
نیویورک تایمز اعلام کرد که سقوط هواپیمای اوکراینی به دلیل اصابت موشک سپاه پاسداران بوده است!
پذیرفتن و حتی فکر کردن درباره راست بودن چنین فرضیه ای غیرقابل تحمل بود… سوالهای بی شماری پیش آمد و بین شبکهها و خبرگزاریهای رد و بدل می شد… جواب ها از طرف خبرگزاریهای ایرانی این بود که این دسیسه دشمن است… موشکهای انتقامگیری از مرز عراق پرتاب شده اند اما دولت کانادا خواستار تحقیق تیم کانادایی در خاک ایران بود.
جمعه شب ساعت ده شب به وقت تورونتو شبکه های ایرانی اعتراف کردند سرنگونی هواپیمای اوکراینی اشتباها و به دلیل اصابت موشک توسط پدافند سپاه از روستای بیدکنه به سمت هواپیمای مسافربری صورت گرفته است !…
واژه ای برای ادامه دادن نیست و اگر نوشتن همانند یک نوار قلبی کشیده میشد این زمان خط صاف پایان واژگان است… توجیه سقوط هواپیما به خانواده های داغدار و جامعه ایرانی و جامعه ایرانی کانادایی را هر چند دروغ کمی آرام میکرد اما به شعله ایی سوزاننده مبدل شد.
پر کشیدن افرادی سرشناس نه در سیاست و جایگاه های مادی بلکه افرادی با عمق زندگی بالا که در طول حیاتشان برای جامعه انسانی بسیار مفید بودند.
جامعه ایران که در طول سالهای اخیر تراژدیهای پلاسکو و سانچی را تجربه کرده بود و مقامات که درد را هر چند کم با توجیهی آرام می کردند این بار با این اعتراف و تنها دادن لقب شهید به افرادی که نخبگان کشوری بودند نه تنها دردی را آرام نکرد بلکه باور ایرانیان را نیز از بین برد.
انگار باور اینکه این درد آرام بشود دیگر قابل باور نیست… دردی که به باور آدمیان وارد شود شاید هیچگاه آرام نگیرد.
بزرگداشت هایی برگزار شد… نام هایی برده شد از کوچکترین مسافر پرواز کوردیای یک ساله تا نویسندگان و محققان و نخبگان بزرگ در این پرواز…


حال جامعه ایرانی و جامعه انسانی از این اشتباه هیچ خوب نیست…
وقتی نوشته «حامد اسماعیلیون» نویسنده سرشناس ایرانی را میخوانم که همسر و فرزند خود را در این سانحه تلخ از دست داد باورم نمیشود که من هستم که در اینجا میخوانم و مینویسم … در زمان وقوع این حادثه لعنتی من بودم… من زندگی کردم… خوابیدم، بیدار شدم، غذا خوردم، حرف زدم، خندیدم،گریه کردم…
همه چیز مثل قبل و روزهای قبل تکرار شده و باورم نمی شود من در این زمان زندگی می کنم و چقدر می ترسم!
من از از دست دادن چقدر میترسم، من از فراموش نکردن خیلی میترسم…
حامد اسماعیلیون در یکی از نوشته هاش شاید به عنوان یکی از داغداران در دل همه مردم ایران و داغداران این پرواز را اینگونه نوشت: آدمها صورت ندارند. تاریکند. آدمها نشستهاند ایستادهاند اما من حرف زدنشان را نمیبینم. اشباحی در کنار من راه میروند گاهی کسی با من حرف میزند و من جواب میدهم اما فقط حرکت لبها پیداست. اسباب صورت را نمیبینم. من یادم نیست او چه گفته است و من چه جواب دادهام. اینجا تاریک است. من تاریکی را بغل کردهام. تاریکی سرد است. تاریکی تیز است و گوشههای ناصافی دارد که در قلبم فرو میرود. تاریکی با من مهربان نیست. چرا تاریکی عاشقِ من شد؟ چرا بغلم کرد؟
بیان احساسات خانوادهها و منتظران ۱۷۶ سرنشین هواپیما قطعا در کتاب نخواهد گنجید و واژه تراژدی کلمه ای کوچک برای عمق این فاجعه تلخ است…
در آخر سرنوشت ما مردم را در کتابهای درسی بنویسید به نام ما و از زمان ما هم فیلم بسازید… درباره ما داستان بنویسید… زندگی ما را بر صحنه نمایش ببرید…
برای پایان سخنی نیست تنها یاد این جمله شوپنهاور فیلسوف میافتم «تراژدی همه آن چیزی است که ما زندگی میکنیم،که شارحان تراژدی یونان امروز اگر بودند ما را با انگشت نشان میدادند که ببینید شان! این است آنچه ما باید میکردیم آن درد ناگفتنی،آن مویه بشریت، آن پیروزی شر و ازپا در افتادن راستان و پاکان »…
بزرگداشت جانباختگان پرواز PS752 اوکراین | بانو راسخی پارسا حسننژاد کیانا قاسمی پارسا حسننژاد کیانا قاسمی پارسا حسننژاد کیانا قاسمی پارسا حسننژاد پارسا حسننژاد کیانا قاسمی کیانا قاسمی