غرب باید از تغییر رژیم در تهران حمایت کند


با سقوط سوریه، رژیم تئوکراتیک به طور منحصر به فردی آسیبپذیر است و به دنبال سلاح هستهای خواهد بود
غرب باید از تغییر رژیم در تهران حمایت کند
با سقوط دیکتاتور سوریه، یکی از حیاتی ترین متحدان تهران، سرنگونی رژیم دینی ایران بیش از هر زمان دیگری محتمل تر شده است. در پاسخ، علی خامنهای، رهبر رژیم جمهوری اسلامی، احتمالاً خطرناکترین مسیری را که میتوان تصور کرد، دنبال خواهد کرد، تجهیز اصلیترین حامی تروریسم در جهان به سلاحهای هستهای.


افشاگریهای اخیر نشان میدهد که تهران سرعت برنامه ساخت بمب اتمی خود را افزایش داده است. این بازی بیپروا با هدف منحرف کردن بحرانهای فزاینده داخلی و در عین حال جبران شکستهای استراتژیک خود در سراسر منطقه است.
برای بیش از چهار دهه، آخوندهای حاکم بر ایران از طریق یک استراتژی دوگانه تسلط خود را بر یکی از قدیمیترین و با سابقهترین تمدنهای جهان حفظ کردهاند: سرکوب بیرحمانه در داخل مرزهای خود و جنگطلبی در خارج از کشور، که با صدور تروریسم و تجاوز در منطقه و فراتر از آن مشخص شده است.
بقای رژیم ایران عمیقاً با مداخله آن در منطقه عجین شده است و سوریه به عنوان محور اصلی این استراتژی عمل کرده است. اتحاد رژیم اسد با تهران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اجازه داد تا یک کریدور مستقیم به سمت دریای مدیترانه ایجاد کند و نفوذ خود را به لبنان گسترش دهد و حیاتیترین نماینده خود، یعنی حزبالله را تقویت کند.
تهران بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ حداقل ۵۰ میلیارد دلار را به درگیریهای سوریه اختصاص داد. این تعهد مالی عظیم با هزینههای انسانی همراه بود، زیرا هزاران نفر از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از جمله دهها فرمانده عالیرتبه، برای حفاظت از رژیم اسد کشته شدند.
علی خامنهای در اعتراف به اهمیت سوریه، در دیدار با خانوادههای کشتهشدگان رژیم در سوریه در دیماه ۱۳۹۶، گفت: «اگر جلوی دشمنان و فتنهگران را نمیگرفتند، باید در تهران جلوی آنها را میگرفتیم.»


شیخ مهدی طائب، از نزدیکان خامنهای، در فوریه ۲۰۱۳ اعلام کرد: «سوریه سی و پنجمین استان و استان استراتژیک ما است. اگر دشمن به ما حمله کند و بین سوریه و خوزستان را انتخاب کنیم، اولویت ما حفظ سوریه است.» وی ادامه داد: «اگر سوریه را حفظ کنیم، میتوانیم خوزستان را پس بگیریم. اما اگر سوریه را از دست بدهیم، حتی نمیتوانیم تهران را نگه داریم.»
آخوندها اکنون خود را در ضعیفترین نقطه خود در دهههای اخیر میبینند. سقوط اسد یک رویداد لرزاننده است که پیامی پرطنین به جوانان سرخورده و مردم ایران ارائه میدهد. حتی نیروهای مسلح رژیم اسد که توسط دهها هزار نیروی قدس سپاه پاسداران تقویت شده بودند، تنها در ۱۱ روز فرو ریختند، مانند برف در هم فرو ریختند. خورشید تابستان وضعیت نیروهای مسلح خامنهای بهتر از این نیست.
طی شش سال گذشته، رژیم ایران توسط چهار قیام سراسری و تعداد بیشماری اعتراضات کوچکتر تکان خورده است که به قیام گسترده سال ۲۰۲۲ ختم شد. محرکهای اساسی این ناآرامیها، از جمله اقتصاد در حال فروپاشی، تورم افسارگسیخته، بیکاری سرسامآور، فساد ریشهدار، و سرکوب سیستمی به ویژه زنان را هدف قرار داده است، تنها بدتر شده است.
رژیم در تلاش برای سرکوب مخالفان، موج بیسابقهای از اعدامها را با بیش از ۶۵۰ اعدام در کمتر از پنج ماه در زمان ریاست جمهوری جدیدش، مسعود پزشکیان، به راه انداخته است.
آخوندها اکنون با یک دوراهی خطرناک روبرو هستند که هر گزینه مملو از خطر وجودی است. آنها میتوانند یا از استراتژی چندین دهه صادرات تروریسم، جنگافروزی و دنبال کردن سلاحهای هستهای عقبنشینی کنند یا به سرپیچی از جامعه بینالمللی ادامه دهند.


همه نشانهها حاکی از آن است که خامنهای راه اول را تهدیدی فوریتر برای بقای رژیم خود میداند، زیرا میترسد که فروپاشی آن تسریع شود. برای بیش از سه دهه، تلاشهای جامعه بینالمللی برای بازدارندگی تهران از این رفتارهای بیثباتکننده بیثمر بوده است. تا زمانی که خود رژیم سرنگون نشود، چنین تلاشهایی احتمالاً به همان سرنوشت ادامه خواهند داد.
در شرایطی که رژیم ایران در عمیقترین بحران وجودی خود غرق شده و مردم ایران تصمیم گرفتهاند مسیر جدیدی را ترسیم کنند، جامعه بینالمللی باید سیاستی جسورانه و واقعبینانه اتخاذ کند. باید رژیم را از هرگونه شانسی برای بقا محروم کند و حق مردم ایران برای سرنگونی ستمگران خود را کاملاً به رسمیت بشناسد. این سیاست باید شامل مسئول دانستن رژیم برای سرکوب، تروریسم و جاهطلبیهای هستهای خود باشد.
چنین رویکردی در سال ۲۰۲۵ راه را برای صلح و ثبات پایدار در منطقه و فراتر از آن هموار خواهد کرد. چشمانداز یک ایران دموکراتیک، سکولار و متکثر اکنون بیش از هر زمان دیگری نزدیک شده است.