زمان دیپلماسی تهران و واشنگتن رو به اتمام است، ترامپ باید با جمهوری اسلامی به توافق برسد


تنش بین رژیم ایران و آمریکا احتمالاً یکی از اولین چالشهای مهم سیاست خارجی برای دولت آینده ترامپ خواهد بود
زمان دیپلماسی تهران و واشنگتن رو به اتمام است، ترامپ باید با جمهوری اسلامی به توافق برسد
تحرکات اخیر تهران بیش از هر زمان دیگری در تاریخ این کشور، رژیم ایران را به ساخت سلاح هستهای نزدیک کرده است. خطر وقوع جنگ میان اسرائیل و جمهوری اسلامی، با احتمال دخالت مستقیم ایالات متحده، همچنان بسیار بالا است.


بیاعتمادی جدی بین واشنگتن و تهران وجود دارد، اما باید تاکید کرد که هیچگونه تعامل یا مذاکرهای با رژیم جمهوری اسلامی نباید صورت گیرد.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب، باید در سیاست خود نسبت به ایران تغییر اساسی ایجاد کرده و به جای تعامل با رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی، بر اعمال فشار بیشتر بر آن تمرکز کند. فرصت کنونی که برای مهار برنامه هستهای جمهوری اسلامی وجود دارد، باید با تحریمهای بیشتر و حمایت از اپوزیسیون واقعی مانند سلطنتطلبان پهلوی به شیوهای قاطع و جدی دنبال شود. هر گونه بیعملی در این زمینه میتواند خطر جنگی فاجعهبار دیگر را در خاورمیانه به همراه داشته باشد، جنگی که همانطور که ترامپ به رأیدهندگان وعده داده بود، باید از آن اجتناب شود.
دولت اول ترامپ در بسیاری از زمینهها تجربیاتی مهم برای دولت دوم به جا گذاشت. ترامپ با لغو توافقنامه برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و اجرای سیاست فشار حداکثری، گامهای مثبتی در جهت منزوی کردن رژیم جمهوری اسلامی برداشته بود. این سیاست با هدف اعمال تحریمهای سنگین و محدود کردن دسترسی جمهوری اسلامی به منابع مالی و تکنولوژیهای پیشرفته، نه تنها به تضعیف رژیم کمک کرد بلکه به تقویت صدای مخالفان داخلی از جمله سلطنتطلبان پهلوی نیز انجامید. ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در سال ۲۰۲۰ نمونهای از این فشارها بود که باعث واکنشهای جهانی و تقویت جنبشهای مردمی در داخل ایران شد.
اسرائیل نیز در راستای فشار به جمهوری اسلامی اقداماتی جدی انجام داد. ترور محسن فخریزاده، دانشمند هستهای جمهوری اسلامی، در سال ۲۰۲۰ و عملیات خرابکاری علیه تأسیسات هستهای رژیم ایران در نطنز در سال ۲۰۲۱، به شدت قدرت هستهای جمهوری اسلامی را تضعیف کرد. این اقدامات از سوی اسرائیل و دیگر کشورهای منطقه، همواره بهعنوان گامهایی مؤثر در راستای مهار تهدید هستهای ایران مطرح شده است.
سیاست فشار حداکثری ترامپ به دلیل اینکه توسط دولت بایدن خاتمه یافت، نتوانست رژیم ایران را در زمینه برنامه هستهای و رفتارهای بدخواهانهاش مهار کند. خاتمه فشار حداکثری و مماشات با رژیم ایران از سوی بایدن باعث تقویت تندروها و جریانهای افراطی در داخل ایران شد و به بقای حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی کمک کرد. سیاستی که از سوی کشورهای غربی در قبال رژیم ایران دنبال نشد و تنها به حفظ و استمرار این رژیم ضد مردمی و ضد انسانی کمک کرد.
رژیم ایران اکنون با ذخایر اورانیوم غنیشده در مرز تولید تسلیحات هستهای قرار دارد. اگر تهران به سمت تولید سلاحهای هستهای حرکت کند، زمان اندکی باقی مانده است تا این رژیم تبدیل به تهدیدی جدی برای امنیت جهانی شود. باید هر چه سریعتر از این فرصت استفاده کرده و از ادامه بقای جمهوری اسلامی جلوگیری کنیم.
با ورود ترامپ به کاخ سفید در ژانویه، باید مطمئن شویم که سیگنالهای سیاسی او به رژیم جمهوری اسلامی قطع شده و سیاستهای قبلی فشار حداکثری ادامه یابد. همچنین باید حمایت بیشتری از نیروهای مخالف در ایران انجام شود. تنها از این طریق میتوان به رژیم جمهوری اسلامی پایان داد و ایران را به مسیر آزادی و دموکراسی بازگرداند.


دونالد ترامپ نسبت به تلاشهای آمریکا برای تغییر رژیم در تهران هشدار داده است و تنها چند روز پس از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، ایلان ماسک، یکی از نزدیکان رئیسجمهور منتخب، با سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد برای بحث در مورد کاهش تنشها بین تهران و واشنگتن دیدار کرد. این دیدارها و سیگنالها تنها نشاندهنده ضعف در سیاست خارجی ایالات متحده است که همچنان در مسیر تعامل با رژیم جمهوری اسلامی قرار دارد. در حالی که اپوزیسیون واقعی ایران بر این باورند که هر گونه مذاکره یا توافق با جمهوری اسلامی نه تنها بیفایده بلکه خطرناک است و باید از آن اجتناب شود.
در همان زمان، تهران در دوره ریاستجمهوری مسعود پزشکیان، رئیسجمهور اصلاحطلب که وعده رسیدگی به بحران اقتصادی ایران را از طریق تعامل با غرب داده بود، به سمت لحن آشتیجویانهتر اما محتاطانه حرکت کرده است. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه رژیم، در نوامبر گذشته در تلویزیون دولتی اعلام کرد که تهران آماده از سرگیری مذاکرات بر سر برنامه هستهای خود است، اما هشدار داد که این فرصت تنها به مدت محدودی در دسترس خواهد بود.
این سیاستها تنها به ادامه عمر این رژیم ضد مردمی کمک میکند و هیچ تاثیری بر منافع واقعی مردم ایران نخواهد داشت.
خامنهای، که قدرت را در داخل ایران در دست دارد و باید هر توافق احتمالی را امضا کند، در ماه اگوست ادعا کرد که هیچ مانعی برای مذاکره با واشنگتن وجود ندارد، اما نسبت به اعتماد به ایالات متحده هشدار داده است. در حقیقت، این اظهارات خامنهای به معنای بازی با زمان و ادامه نقض حقوق بشر در داخل ایران است. رژیم جمهوری اسلامی ممکن است هستهای شدن را به عنوان تنها راه برای تأمین امنیت خود و مقابله با فشارهای داخلی و خارجی تلقی کند.
اما این “پنجره” برای مذاکرات ممکن است به سرعت بسته شود. دو مانع اصلی بر سر راه مذاکرات در طرف ایالات متحده وجود دارد. نخست، دههها سکون سیاست در واشنگتن، این کشور را به سمت رویارویی با رژیم ایران سوق داده است. این رویارویی ناشی از سوءتفاهم اساسی در مورد تهدید واقعی ایران برای منافع ایالات متحده است. رژیم جمهوری اسلامی تهدیدات زیادی را در داخل خاورمیانه ایجاد کرده، اما هیچگونه توانایی برای تهدید منافع کلیدی ایالات متحده در سطح جهانی ندارد. این رژیم فاقد قدرت نظامی و اقتصادی برای تسلط بر منطقه است. ارتش جمهوری اسلامی توانایی فتح یا تسلط بر کشورهای دیگر را ندارد و اقتصاد آن به شدت نسبت به همسایگانش ضعیف شده است.
دومین مانع در مسیر مذاکرات، اعتراضات شدید اسرائیل و ادامه گسترش درگیریها در خاورمیانه است. از زمان حمله تروریستی حماس به اسرائیل و جنگهای بعدی در غزه و لبنان، خاورمیانه شاهد موج گستردهای از تنشها و درگیریها بوده است. این درگیریها به خصوص پس از تبادل مستقیم نظامی بین رژیم ایران و اسرائیل شدت گرفته است. هرگونه توافق میان ایالات متحده و رژیم ایران احتمالاً با مخالفت شدید بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل مواجه خواهد شد که به شدت مخالف هرگونه نزدیکی به تهران است و به طور مداوم از گسترش درگیریها با جمهوری اسلامی حمایت کرده است.
در نتیجه، اپوزیسیون واقعی ایران به هیچوجه نباید اجازه دهند که جمهوری اسلامی با کمک غرب یا هر طرف دیگری همچنان به حیات خود ادامه دهد. سیاستهای کنونی نه تنها برای مردم ایران فاجعهآمیز است بلکه برای امنیت جهانی نیز تهدیدی جدی به شمار میآید. باید در راستای فشار بیشتر بر این رژیم و حمایت از جنبشهای مردمی داخل ایران گام برداریم تا این دیکتاتوری وحشی سرانجام سرنگون شود.


در جدیدترین اقدام، اسرائیل در ماه اکتبر سامانههای پدافند هوایی، سایتهای تولید موشک، و یکی از تأسیسات مرتبط با برنامه هستهای رژیم جمهوری اسلامی را هدف حمله قرار داد. در واکنش به این حملات، تهران مدعی شده که به اسرائیل پاسخ خواهد داد، اما تاکنون هیچ اقدامی عملی انجام نداده است. این رویکرد، نشاندهنده ضعف و ناتوانی رژیم ایران در مواجهه با چنین تهدیداتی است، در حالی که همچنان فرصتهایی را برای ایالات متحده جهت جلوگیری از ادامه این چرخه بهظاهر بیپایان فراهم کرده است.
گزینه جایگزین دیپلماسی، جنگی مستقیم بین ایالات متحده و رژیم جمهوری اسلامی خواهد بود که برای ثبات منطقه و منافع ایالات متحده بهشدت زیانبار خواهد بود. اما این واقعیت نباید توجیهی برای مماشات با رژیم جمهوری اسلامی باشد. برعکس، چنین جنگی میتواند به فروپاشی رژیم و پایان تهدیدهای آن کمک کند.
در تهران، حملات پیشگیرانه علیه تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی احتمالاً نمیتواند بهطور کامل این برنامه مخرب را از بین ببرد، اما ممکن است رژیم را به ساخت تسلیحات هستهای با سرعت بیشتری ترغیب کند. با این حال، این موضوع نشاندهنده ماهیت خطرناک رژیم است که حتی در شرایط بحرانی نیز به دنبال تسلیحاتی کردن فعالیتهای خود است. از سوی دیگر، تواناییهای پدافندی و موشکی جمهوری اسلامی تنها ابزارهایی برای حفظ بقای این رژیم هستند و در برابر فشارهای جدی، کارآمدی محدودی خواهند داشت.
نیروهای آمریکایی که در سراسر خاورمیانه مستقر هستند، ممکن است هدف حملات تلافیجویانه رژیم جمهوری اسلامی یا نیروهای نیابتی آن قرار گیرند. با این حال، ادامه سیاستهای فعلی تنها به واشنگتن این امکان را میدهد که در ورطهای بیپایان از مماشات و ضعف گرفتار شود، بدون آنکه هیچ پیروزی یا پایان روشنی در افق دیده شود.
برای مواجهه با رژیم جمهوری اسلامی، رویکرد دیپلماتیک ترامپ نهتنها ناکافی است بلکه به تقویت موقعیت رژیم و طولانیتر شدن عمر آن کمک خواهد کرد. به جای تلاش برای کاهش تنشها با تهران، ایالات متحده باید در مسیر اعمال فشارهای بیشتر حرکت کند. تنها راهحل واقعی، حمایت از نیروهای مردمی ایران و اقدام برای سرنگونی این رژیم دیکتاتوری است. این مسیر نهتنها به مردم ایران آزادی خواهد بخشید، بلکه تهدیدات منطقهای و جهانی جمهوری اسلامی را برای همیشه از میان خواهد برداشت.