بایدن آیا به داشتن استراتژی در رابطه با جمهوری اسلامی فکر کرده است؟
ما میتوانیم در مورد آنچه به عنوان یک استراتژی به حساب میآید، بحث کنیم، اما دور نگه داشتن چالش از روی میز رئیسجمهور راهبردی نیست
بایدن آیا به داشتن استراتژی در رابطه با جمهوری اسلامی فکر کرده است؟
وقتی از مقام آمریکایی پرسیدم استراتژی جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در قبال جمهوری اسلامی چیست، بلافاصله با خنده مواجه شدم. سپس این مقام گفت می دانید، افراد زیادی در داخل دولت همین سوال را می پرسند. گاهی روز اول می پرسند. گاهی شش ماه بعد می پرسند.
من برای آنها پاسخی دارم هیچ استراتژی بایدن برای جمهوری اسلامی ندارد.
اگر او بخواهد به هرج و مرج فزاینده در خاورمیانه پایان دهد، ممکن است بخواهد یکی از آنها را ارائه دهد.
رژیم اسلامگرای تهران، بر اساس بسیاری از معیارها، ریشه بسیاری از بیثباتیها در سراسر خاورمیانه است و بیش از هر زمان دیگری تهدیدی برای منافع ایالات متحده میباشد. جمهوری اسلامی در آستانه دستیابی به بمب هسته ای است. شبهنظامیان نیابتی آن در خارج از مرزهایش آشوب میکنند. این کشور شورشهای داخلی را سرکوب کرده است و همانطور که با حمله اخیرش به اسرائیل نشان داد برنامه موشکهای بالستیک این رژیم قویتر است.
اما در بیشتر دوران ریاست جمهوری بایدن، هدف شماره یک دستیاران او حل این معما نبوده، بلکه این بوده است که آن را از روی میز رئیس جمهور دور نگه دارند.
استراتژی این است که آن را در تمام جبههها هستهای، منطقهای، و هر چه که باشد، کمکم نگه داریم. این رویکرد برای مدتی بوده است.
مردم واشنگتن در مورد چگونگی تعریف استراتژی با حسن نیت اختلاف نظر دارند و بسیاری از این واژه به طور کلی استفاده می کنند. من شنیدهام که بسیاری از سیاستگذاران درباره اینکه چگونه اسنادی که به عنوان استراتژی برچسبگذاری شدهاند، واقعاً استراتژی نیستند، ناله میکنند. اما اینها بحث های انتزاعی هستند که اغلب در رسیدگی به چالش های فوری و ملموس سیاست خارجی ناکام هستند.
من به این باور رسیده ام که اگر هدف نهایی تلاش شما حل یک مشکل نیست، پس استراتژی ندارید.
بنابراین زمانی که سیاستگذاران از کلماتی مانند مهار، کاهش تنش، بازدارندگی و مدیریت ریسک برای توصیف رویکرد بایدن در قبال جمهوری اسلامی استفاده میکنند، من فقط تاکتیکها را میشنوم، نه استراتژیها.
او معتقد است که رژیم ایران یک مشکل است، اما به نظر نمی رسد برنامه منسجمی برای حل آن داشته باشد.
در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، دولت می خواست مشکل برنامه هسته ای رو به رشد تهران را حل کند. همچنین راهی برای رسیدن به این هدف داشت تحریم ها و دیپلماسی در کنار هم، تلاشی که از تیم جورج دبلیو بوش به ارث رسیده بود.
این استراتژی جواب داد و توافق هسته ای جمهوری اسلامی متولد شد.
بسیاری از ناظران گفتند که این توافق به اندازه کافی خوب نیست، و برخی نیز این سوال را مطرح کردند که استراتژی واقعی اوباما در مورد چیست. برخی او را متهم کردند که خواستار نزدیکی کلی با رژیم ایران، دشمن دیرینه ایالات متحده است.
شکی نیست که اوباما امیدوار بود توافق هستهای میتواند به طور کلی به روابط بهتر با تهران منجر شود، اما گزارش من نشان میدهد که این بیشتر یک امید بود و بخشی از استراتژی نبود.
دونالد ترامپ هم استراتژی دولت اوباما و هم امیدی را که با کنار گذاشتن توافق هسته ای ایجاد کرده بود، از بین برد.
اما به ترامپ اعتبار بدهید او برای خودش استراتژی داشت.
هدف اعلام شده دولت او تغییر رفتار رژیم بود، نه رژیم. تغییرات رفتاری که دولت خواستار آن بود، به قدری اساسی بود که به دنبال یک رژیم جدید و بنابراین، در تئوری، حل یک مشکل بود. تاکتیک فشار حداکثری بود دوز سنگینی از تحریمها و سایر مجازاتها که تهران را هدف قرار میداد. بدیهی است که این استراتژی کارساز نبود.
بایدن با هدف نیمه جان احیای توافق هسته ای و راهبردی نه چندان ایده آل برای دستیابی به آن به ریاست جمهوری رسید.
او چندین شرط را برای این هدف قرار داد، مانند اصرار بر اینکه جمهوری اسلامی باید با مذاکره درباره یک توافق سختتر و طولانیتر در آینده موافقت کند. او همچنین آنقدر طول داد تا توپ را در مذاکرات به دست آورد که تلاش برای احیای مجدد حتی قبل از ورود دولت تندرو جدید تهران با خواسته های خود متوقف شد.
از زمانی که تلاشهایش برای احیای توافق اولیه شکست خورد، تیم بایدن به پیروزیهای جزئی در جایی که بتواند به جمهوری اسلامی متوسل شد.
آنها چندین آمریکایی بازداشت شده در ایران را به خانه آوردند، حتی اگر این امر مستلزم معامله ای بود که جمهوری خواهان به آن باج می گفتند. آنها شفاهی و از طریق تلاشهای تکنولوژیک از یک جنبش اعتراضی خیرهکننده اما کوتاه در ایران حمایت کردند.
آنها همچنین تا حد زیادی تحریم هایی را که ترامپ پس از خروج از توافق هسته ای علیه رژیم ایران اعمال کرده بود، حفظ کرده اند. اما، از آنجایی که آنها به میل خود اجرای آن را محدود کرده اند، یا به دلایلی خارج از کنترل خود، تحریم ها به اندازه کافی به جمهوری اسلامی آسیب نرسانده است که رفتارش را به طور قابل توجهی تغییر دهد. صادرات نفت آن افزایش یافته است.
وقتی سیاستهای دولت بایدن در برابر رژیم ایران را بررسی میکنم، واضح است که رسماً خواستار تغییر رژیم نیست.
اما خدمه بایدن حتی حاضر نیستند بگویند که می خواهند اساساً رفتار رژیم را تغییر دهند. حداکثر، مانند استراتژی امنیت ملی دولت، از عباراتی مانند بازدارنده یا مقابله در چند اشاره خود به جمهوری اسلامی استفاده می کند.
مدیریت یک مشکل است نه تلاش برای حل آن.
این احتمال وجود دارد که دولت بایدن به این نتیجه رسیده باشد که هیچ راه واقعی و مستقیمی برای حل مشکل جمهوری اسلامی وجود ندارد. و بدون شک مشکل سختی است.
این موضوع همچنین از نظر سیاسی در واشنگتن شبیه به مشکل مهاجرت آنقدر سمی شده است که حتی تعامل با تهران اکنون مورد سرزنش قرار می گیرد. چالش دیگر چین و روسیه که زمانی با ایالات متحده در مورد سیاستهای خاص جمهوری اسلامی همکاری میکردند، اکنون به تهران کمک میکنند تا از تحریمهای ایالات متحده فرار کند، تا حدی به دلیل درگیری های خود با آمریکا است.
شاید دولت بر این باور است که راهبرد دیگری دارای یک اثر مرتبه n است که منجر به تغییر پایدار در تهران شود.
به نظر می رسد این یکی از دلایلی باشد که چرا بایدن و دستیارانش، حتی پس از حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر، همچنان چشم انداز بزرگتر خود را برای یکپارچگی منطقه ای برای خاورمیانه دنبال می کنند.
این یک استراتژی واقعی دولت بایدن است. مشکلی که ظاهراً قصد حل آن را دارد، اصطکاک بین اسرائیل و کشورهای عربی از طریق انواع موضوعات اقتصادی، امنیتی، دیپلماتیک و غیره است. مکانیسمهای پدافند هوایی ترکیبی که موشکها و پهپادهای جمهوری اسلامی که اسرائیل را در آخر هفته گذشته هدف قرار دادند، سرنگون کردند، ایده نوپا را به تصویر میکشند.
ایالات متحده امیدوار است عربستان سعودی و اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار کنند، واشنگتن و ریاض به یک پیمان امنیتی بپیوندند، و اسرائیل با راهی برای تشکیل کشور فلسطین موافقت کند. همه این قطعات به قطعات دیگر بستگی دارند و افرادی که آنها را هل می دهند ممکن است بلیط بخت آزمایی بخرند.
آدرین واتسون، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید در اظهارنظری به عناصر این استراتژی ادغام منطقه ای اشاره کرد.
واتسون گفت ما سیاستگذاری را با برچسبهای سپر انجام نمیدهیم. ما بر کاهش واقعی توانمندیهای جمهوری اسلامی تمرکز میکنیم و در عین حال تواناییهای شرکا و متحدان خود را تقویت میکنیم.
می توان سخاوتمندانه یکپارچگی منطقه ای را استراتژی جمهوری اسلامی نامید، زیرا با قرار دادن دشمنان منطقه ای رژیم ایران، به ویژه سعودی ها و اسرائیلی ها، در یک طرف، قطعا فشار منطقه ای بر تهران افزایش می یابد.
خاورمیانه آنقدر از هم گسیخته و پیچیده است که ایالات متحده نمی تواند امیدوار باشد که یک استراتژی یکپارچگی منطقه ای ممکن است روزی به یک تغییر اساسی در جمهوری اسلامی منجر شود. حتی عربستان سعودی تلاش کرده است تا برخی روابط تضعیف شده با تهران را ترمیم کند، زیرا به دنبال توافق جدیدی با اسرائیل بوده است.
خشم اعراب از جمهوری اسلامی نیز بعید است که خشم اسرائیل را به خاطر جنگ غزه خنثی کند، حداقل نه به این زودی.
جمهوری اسلامی میتواند به زودی با یک دوره گذار مواجه شود رهبر آن علی خامنهای در دهه ۸۰ سالگی و ضعیف است.
استراتژی بایدن در مورد رژیم ایران میتواند در آنجا گشایشی ایجاد کند تغییر رهبری همیشه لحظه آسیبپذیری یک دیکتاتوری است. اگر استراتژی وجود داشته باشد.