خامنهای؛ روزی که خداوند در وجود او حلول کرد
خداوند پس از ۱۴۰۰ سال دوباره در جسم بشر حلول کرده است
خامنهای؛ روزی که خداوند در وجود او حلول کرد
شاعر و سیاستمداری در حاشیه، در ماه بهمن سال ۱۳۵۷، به قدرت رسیدن روحانیون را به شدت عجیب و باورنکردنی میپنداشت. او این وقایع را به قدری غیرمعمول میدانست که به صورتش سیلی میزد که شاید خواب باشد، بالاخره اعلام خدایی کرد.
علی خامنهای روز دهم دیماه در دیدار با خانواده قاسم سلیمانی، فرمانده سابق سپاه قدس از جلسهای گفت که بیست و چند سال پیش در حیاط بیت رهبری با فرماندهان سپاه داشت.
رهبر جمهوری اسلامی گفت که صحبتهای گرم و اثربخش آن روزش سخن خدا بود که همینطور از زبانم جاری میشد.
توی این حیاط با ۲۰ نفر از فرماندهان سپاه نماز خواندیم. بعد من نشستم روی پله، یک صحبت گرم و گیرایی کردم. قبلا هم فکرش را نکرده بودم. خدای متعال همینطور حرف میزد. در واقع، زبانِ من بود، حرف خدا بود. خیلی جلسهی عجیبی بود. خیلی تأثیراتی گذاشت.
انتشار این صحبت در فضای مجازی واکنشهای گستردهای داشت. پیش از این علی خامنهای و اطرافیانش تا مرحله ارتباطات ویژه داشتن او با امام غایب شیعیان و یا علی گفتن در هنگام تولد را طی کرده بودند.
حتی در نوروز ۱۳۹۹ وقتی علی خامنهای گفت که «لشکر اجنه» در برابر او ایستادهاند هم مرحلهای دیگر در روایت خامنهای از خودش بود نباید هم تعجب کنیم از دشمنیها. خب ما دشمن زیاد داریم هم دشمنان جنی، هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها به هم کمک هم میکنند.
اعلام حلول خداوند در جسم خامنهای، امری جدید و کرامتی است که هواداران را به خود جلب میکند. این اعلان، خبر بدی برای دشمنان جنی و انسی او است، که تا روز ۱۰ دیماه متوجه نبودهاند که در برابر خدا ایستادهاند و نه صرفا علی خامنهای.
برای جمعیت گستردهای از مخالفان خامنهای، وضعیت به وضوح قابل درک است. آنها به اعلام خدایی علی خامنهای نگاه کرده و آن را به عنوان پردهای جدید از توهم بیپایان دیکتاتور مطلقالعنان تفسیر میکنند.
اما زیبایی ماجرا در سمت مجذوبان رهبر جمهوری اسلامی است.
برای آنها هنوز مشخص نیست که سطح حلول پروردگار در جسم خامنه ای تا چه حد و به چه کیفیتی است. این سوالی است که احتمالا در ۲۴ ساعت گذشته در میان اندک افرادی که دل در گروی خامنه ای دارند چالش برانگیز بوده است آیا خدا هر از چند گاهی با زبان او سخن میگوید یا اینکه مرحله حلول فراتر از وضعیت پیامبری است و جسم خاکی علی خامنهای همان تجسد االله بر روی زمین است.
تعیین تکلیف این مسئله برای پیروان خامنهای بسیار حائز اهمیت است. اینکه آیا اعمال، کردار و گفتار رهبر جمهوری اسلامی به طور کامل از اراده خدا میآید یا خیر، یک جنبه از دیدگاه خدایی را دربر میگیرد و بخش دیگر از آن نیز نتیجهای از ذهن و تفکر علی خامنهای، فرزند جواد، محسوب میشود.
آیا دستور وارد نکردن واکسن در دوران کرونا، صدور فرمان کشتار در اعتراضات دوران رهبریاش، نپذیرفتن نتیجه هیچکدام از فرامینش، تجمیع مطلق قدرت در دستانش، فساد گسترده زیرمجموعهاش و مشارکت فعال در کشتار مردم سوریه و عراق هم اراده خدا بوده که از زبان و قلم خامنهای پیاده شده است یا نه. اگر نه کدام یک از اینها را خامنهای فرزند جواد انجام داده و کدام را خداوند حلولکرده در جسم خامنه ای.
آیا همهی انتقادات مردم ایران به حکومت خامنهای به عنوان نقشه خدا برای رساندن ما به قله است یا ظلم به مردم ایران؟ آیا از یک خدای دموکرات که در امور کارگزارانش دخالت نمیکند، هر چه خوب است انتظار داریم و هر چه بدی از اعضای حکومت میبینیم؟
اعمال روزانه خامنه ای هم محل سوال است. آیا خامنهای قضای حاجت میکند؟ آیا وضعیت او مانند کیمجونگ اون و پدرش، کیم ایل سونگ در کره شمالی است که نیاز به توالت رفتن ندارند؟
سوال دیگر اینکه زمان شروع حلول کامل یا جزئی خداوند در خامنهای چه زمانی بوده است آیا از سال ۱۳۶۸ و تعیینش به عنوان رهبر دوم جمهوری اسلامی خدا بر خامنهای ورود کرد؟ آیا از زمان آغاز ریاستجمهوریاش در سال ۱۳۶۰ بود؟ یا زمانی که در ایرانشهر گعدههای پردود شعر و سیاست برپا میکرد؟ شاید هم قبلتر و زمانی که در حوالی بازار سرشور مشهد در کوچه حوض نصرتالملک دیده به جهان گشود؟
اهمیت تعیین زمان دقیق حلول جسمانی خداوند در شخصیت علی خامنه ای نقش بسزایی در روشنسازی نظام رفتاری هواداران نسبت به مخالفان خامنهای ایفا میکند. به عنوان مثال، این مسأله میتواند سوالاتی را به وجود آورده و ابهامات را برطرف کند، مانند آیا کسانی که در کودکی با او گلاویز شدهاند، در حکم محارب با الله قرار میگیرند یا خیر؟ در صورت انکار، میتوان بررسی کرد که کدام یک از افرادی که در دورههای مختلف به مخالفت با خامنه ای پرداختهاند یا انتقاداتی را به او ارائه کردهاند، ممکن است به عنوان محارب شناخته شود.
آیا در مقام رهبر نخست جمهوری اسلامی، روحالله خمینی از حلول جسمانی خداوند در جسم خامنهای آگاه بود؟ آیا او اراده داشت که بلافاصله سمت رهبری را به خامنهای واگذار کند؟ در صورتی که خمینی این مسئله را نمیدانست، آیا خود خامنهای در ملاقاتها این امر را اعلام کرده و اطلاع رسانی نموده بود؟ در صورتی که خامنهای اقدام به اینگونه اظهارات کرده ولی خمینی این موضوع را نپذیرفته باشد، آیا میتوان این نقض را در حکم یجادل فیالله دانست و آیا این موضوع مستوجب عذاب الهی میشود؟
موضوع دیگر تداوم حلول خداوند در جسم خامنهایها است. آیا فرزندان خامنهای را هم میتوان فرزندان خداوند نامید؟ یا اینکه تنها تولید و تولد یکی از آنها بر عهده خداوند است؛ همانی که خداوند مقدر کرده که بعد از انقضای جسم پدرش به جای او بر کرسی ولایت تکیه بزند. و از همه مهمتر آیا خداوند پس از مرگ علی خامنهای در جسم مجتبی خامنهای حلول میکند یا سراغ جسم دیگری میرود؟
آیا خامنه ای همچنان ولی فقیه است یا ربکمالاعلی؟ در قانون اساسی و قوانین موضوعه جمهوری اسلامی التزام داشتن به ولایت مطلقه فقیه نباید به التزام مطلق به پروردگار ما علی خامنهای تغییر یابد؟ در این صورت آیا باید قانون اساسی جمهوری اسلامی بازنگری شود؟ آیا برای بسط اراده خداوند روی زمین نیاز به رای مردم هست؟
اگر خداوندِ حلول کرده در جسم خامنهای از خیر قانون اساسی نگذرد آیا خداوند از طریق معجزه این تغییر قانون اساسی را انجام میدهد یا به وسایل دنیوی مانند انتخابات متوسل میشود تا اراده انسانها و عوام هم زایل نشود؟
به هر ترتیب حادثه ۱۰ دی ۱۴۰۲ برای آنها که بر سر سفره خامنهای نشستهاند بسیار تعیین کننده است. خداوند پس از ۱۴۰۰ سال دوباره در جسم بشر حلول کرده است.