وقتی جمهوری اسلامی هستهای شد چگونه با این مسئله کنار بیاییم؟
چگونه با جمهوری اسلامی که در آستانه یک زرادخانه هستهای قرار دارد و رقیب کره شمالی است، برخورد خواهیم کرد؟
وقتی جمهوری اسلامی هستهای شد چگونه با این مسئله کنار بیاییم؟
آمریکایی ها در حال بحث هستند که آیا حملات تلافی جویانه رئیس جمهور بایدن علیه نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی به دلیل کشتن سه پرسنل آمریکایی، رژیم ایران را بازمیدارد؛ اما آنها سوال اشتباهی می پرسند.
مناقشه کنونی بر بهترین رویکرد تاکتیکی برای بازدارندگی رژیم تئوکراتیک و سپاه پاسداران آن متمرکز است.
تیم بایدن بر این باور است که یک حمله قابل توجه در ایران ارزش خطر درگیر کردن آمریکا در یک جنگ تمام عیار را ندارد. گزینه جایگزین و غیرقابل پیش بینی برای دولت، حمله مستقیم به جمهوری اسلامی و بازگرداندن تمام تحریم ها برای جلوگیری از منشأ بیشتر شرارت هایی است که در حال حاضر در خاورمیانه در جریان است.
همانطور که سرمقاله وال استریت ژورنال می گوید آزمون واقعی این خواهد بود که آیا این حملات و اقدامات مخفیانه ایالات متحده، مانند حملات سایبری، جمهوری اسلامی را بازمیدارد یا خیر؟ حاکمان تهران اربابان ترور پشت این شبه نظامیان هستند و تاکنون هیچ بهایی برای کمک به کشتن آمریکایی ها پرداخت نکرده اند.
این استدلال اگرچه در کوتاه مدت بسیار مهم است، اما صرفاً یک تصمیم تاکتیکی است. این سیاست استراتژیک بلندمدت آمریکا در قبال رژیم ایران و توانایی آمریکا برای نفوذ در خاورمیانه را نادیده می گیرد.
برای بیان موضوع، تصور کنید اگر جمهوری اسلامی قبلاً یک دستگاه هستهای را با موفقیت آزمایش کرده بود، این وضعیت چگونه متفاوت بود. در آن مرحله، چند سوال راهبردی وجود خواهد داشت با دانستن اینکه رژیم ایران دارای تسلیحات هستهای است، چگونه پاسخ خواهیم داد. چگونه یک رژیم هسته ای گزینه های ما را محدود می کند و منافع و متحدان ما را تضعیف می کند، و اگر به تهران اجازه دهیم به قدرت هسته ای تبدیل شود، متحدان ما در سراسر جهان چگونه ما را درک می کنند؟
این پرسشها اکنون در اخبار نیستند، زیرا همه حواسشان به جنگهای اسرائیل با حماس و حزبالله پرت شده است، حتی با وجود اینکه جمهوری اسلامی برنامه هستهای خود را تسریع میکند. همانطور که بن کاسپیت نزدیک به یک سال پیش در المانیتور نوشت، ژنرال مارک میلی به کنگره گفت که رژیم ایران می تواند مواد شکافت پذیر کافی برای چهار یا پنج بمب هستهای در کمتر از دو هفته بسازد. اما بخشی از شهادت او که واقعاً تشکیلات دفاعی اسرائیل را حیرت زده کرد، ادعای بود که به محض اینکه رژیم اورانیوم با درجه نظامی کافی تولید کند، میتواند ظرف چند ماه دیگر یک سلاح هستهای را تهیه کند.
رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ماه دسامبر گفت که بازرسان افزایش تولید اورانیوم بسیار غنیشده در هر دو تأسیسات اصلی هستهای جمهوری اسلامی را تأیید کردند.
قبل از ۷ اکتبر، نگرانی اصلی آمریکا در خاورمیانه، برنامه هسته ای جمهوری اسلامی بود. امروز، ما بر یافتن راهبرد تاکتیکی مناسب برای بازدارندگی نیروهای نیابتی رژیم ایران بدون کشاندن ایالات متحده به یک جنگ منطقهای دیگر تمرکز میکنیم. چیزی که ما نمی بینیم این است که چشم از برنامه هسته ای جمهوری اسلامی که به سرعت در حال توسعه است، همان چیزی است که رهبر رژیم علی خامنه ای، برنامه ریزی کرده است. فقط دانستن اینکه تهران می تواند در هر زمانی که بخواهد بمب داشته باشد، گزینه های آمریکا را تغییر می دهد.
اهداف رژیم انقلابی بیرون راندن آمریکا از خاورمیانه، نابودی اسرائیل و تسلط بر همسایگان سنی خود بوده و بوده است. سلاحهای هستهای از این نظر یک بازی را تغییر میدهند و خیلی زودتر از آنچه فکر میکنید به اینجا خواهند آمد. سیاستمداران آمریکایی به ندرت برای آینده برنامهریزی میکنند و ترجیح میدهند قوطی را به سمت پایین بکشند تا از تصمیمگیریهای نتیجهای که میتواند ما را وارد یک جنگ بیپایان دیگر از نظر سیاسی آسیبرسان کند اجتناب کنند.
اما اگر قوطی ضرب المثل به انتهای راه رسیده باشد چه؟ اگر جمهوری اسلامی از آستانه ای عبور کرده باشد که دیپلماسی بتواند به این وضعیت رسیدگی کند چه؟ تمایل اوباما و بایدن برای توقف موقت در توسعه هسته ای خود و خروج ترامپ از توافق هسته ای بدون برنامه B به منافع آمریکا خدمت نکرده است. همانطور که الجزیره گزارش داد، گزارش محرمانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی که ماه گذشته منتشر شد، نشان داد که ذخایر تخمینی اورانیوم غنیشده جمهوری اسلامی به بیش از ۲۲ برابر حد تعیینشده در توافق سال ۲۰۱۵ بین تهران و قدرتهای جهانی رسیده است.
ما می دانیم که رژیم ایران می تواند در عرض چند هفته اورانیوم غنی شده کافی برای چندین سلاح هسته ای و توانایی رساندن کلاهک هسته ای به هر نقطه از منطقه را با زرادخانه عظیم موشک های بالستیک خود تولید کند. تنها چیزی که اعتقاد بر این است که آنها فاقد آن هستند، آخرین مرحله برای تسلیح سازی است، یعنی تبدیل گاز اورانیوم غنی شده به فلزی که می تواند به اشیاء فلزی کروی روی کلاهک تقسیم شود. و این را می توان در یک فضای کاری حداقلی انجام داد.
بنابراین اکنون این سوال مطرح می شود که آیا آمریکا می تواند با جمهوری اسلامی هسته ای بدون تحت سلطه شبکه نیابتی رژیم زندگی کند؟
جمهوری اسلامی یک بازیگر دولتی منطقی به معنای غربی نیست، اما اگر خود را در ذهنیت قدرت اسلامگرای شیعه هژمونیک قرار دهید، رفتارش منطقی است. کارشناسان سیاست خارجی آمریکا فراموش میکنند که پاشنه آشیل رژیم نیاز آن به بقای نامحدود به هر قیمتی است. عدم اجرای تحریمها، با ترسو بودن آمریکا برای حمله به داراییهای هستهای، نظامی یا اقتصادی جمهوری اسلامی، آمریکا را برای رهبر انقلاب مانند ببر کاغذی جلوه میدهد که بیش از حد حاضر است تا آخرین قطره خون عرب خود بجنگد.
جمعیت ایران ۴۵ درصد غیرفارس هستند و بسیاری از ۵۵ درصد اکثریت فارس دوست دارند از دست رژیم استبدادی رها شوند. با این حال، ما تغییر رژیم را از طریق مردم ایران از روی میز برداشتهایم، اگرچه این بهترین کارت سیاست خارجی استراتژیک و اخلاقی ما است.
بنابراین، در حالی که ما بحث می کنیم که آیا حملات علیه نمایندگان جمهوری اسلامی برای منصرف کردن آخوندها از حمایت از شبکه نیابتی خود کافی است یا خیر، باید مکث کنیم و دوباره این سوال را طرح کنیم. در مدت زمان کوتاهی، چگونه با رژیم که در آستانه یک زرادخانه هستهای است که رقیب کره شمالی است، برخورد خواهیم کرد؟
دیپلماسی فقط با یک تهدید نظامی معتبر کار می کند. اگر به دیپلماسی به عنوان راهی برای محدود کردن برنامه هستهای جمهوری اسلامی اعتقاد دارید، در این صورت ممکن است یک کمپین نظامی محدود که داراییهای رژیم در ایران را هدف قرار دهد، تنها انتخاب باشد.