نقش قطر در منطقه؛ آتش افروز و آتش نشان
استراتژی قطر برای هماهنگی با سیاستهای اسلامگرا و جهادی در منطقه ناشی از باورهای اسلامگرایانه نیست
نقش قطر در منطقه؛ آتش افروز و آتش نشان
به نظر میرسد در حال حاضر جنگ بین اسرائیل و حماس که با کشتار حماس در تاریخ ۷ اکتبر آغاز شد، به نوعی الگوی مشخصی از برگزاری جنگ را نشان میدهد. اسرائیل نیروهای قدرتمندی را در مرز غزه بههمراه آورده و اعلام کرده که قصد دارد عملیات زمینی را با هدف فروپاشی قدرت حاکم بر حماس در نوار غزه آغاز کند.
شواهد جدید حاکی از اختلافات در سطح بالا بین نخست وزیر و وزیر دفاع در مورد امکان سنجی این هدف و همچنین اختلافات بین اسرائیل و ایالات متحده است. به نظر می رسد که هم دولت ایالات متحده و هم نخست وزیر اسرائیل طرفدار یک مانور بزرگ زمینی فوری نیستند.
به جای آن، تمرکز فعلی بر روی گروگانهایی است که حماس در تاریخ ۷ اکتبر به اسارت درآورده بود و تلاشهایی برای آزادی آنان انجام میشود. بر اساس گزارشهای مختلف، نقش قطر در منطقه به عنوان یک امارت کوچک و دارای ذخایر غنی از گاز، نقشی بسیار مهم است.
روز چهارشنبه در توئیتی تزاچی هانگبی، مشاور امنیت ملی اسرائیل، اظهار خوشحالی کرد و اعلام نمود که قطر در حال تبدیل شدن به یک طرف و شرکت کننده ضروری در تسهیل راهحلهای بشردوستانه است.
نقش قطر در منطقه، در این زمان بسیار حائز اهمیت است. بنابراین، مناسب است به نقش پیچیده، بزرگ و متناقض این امیرنشین کوچک در خلیج فارس در دیپلماسی منطقهای توجه کنیم تا بهتر بفهمیم که چرا هر زمانی که تماس بین قدرتهای غربی و طرفداران غرب و اسلامگرایان و طرفداران اسلامگرا و کشورهای طرفداران غرب برقرار میشود، گروههای جهادی نیز در مرکز توجه قرار میگیرند.
قطر به عنوان یک متحد بزرگ غیر ناتو توسط ایالات متحده شناخته میشود. ایالات متحده پایگاه اصلی هوایی خود را در العدید، یک منطقه در خاورمیانه که در امارت قرار دارد، حفظ میکند. با این حال، در ۲۵ سال گذشته، دوحه استراتژی منطقهای اتحاد با جنبشهای اسلامی سیاسی را در هر دو سطح تبلیغاتی و عملی دنبال کرده است. به علت این استراتژی، دوحه روابط ارتباطی و اعتماد با انواع سازمانهای اسلامگرا در سراسر منطقه را دارا میباشد.
استراتژی دیرینه قطر برای همسویی با سیاستهای اسلام گرا و جهادی در منطقه از باورهای اسلام گرایانه خانواده حاکم نشأت نمیگیرد.
از این نظر، قطر تفاوتی با کشورهایی مانند ترکیه یا جمهوری اسلامی دارد که تحت کنترل مقامات اسلامگرا قرار دارند و به طور نسبتاً صریح از افرادی با عقاید مشابه خود حمایت میکند. به عنوان مثال، ترکیه از حماس و گروههای جهادی سنی در سوریه حمایت میکند و جمهوری اسلامی از حزبالله، حماس و جهاد اسلامی حمایت میکند.
قطر به سازمان های مستقل اسلام گرا در داخل مرزهای خود اجازه نمی دهد. بلکه کاری که قطر در سالهای اخیر انجام داده، اقامت و حمایت از سازمانهای اسلامگراست تا ظرفیتهای آنها را به ابزار فشار تبدیل کند تا دوحه بتواند نفوذ و قدرت خود را افزایش دهد. این در مواردی به وضوح نتایج بیثباتکنندهای داشته است.
قطر به یوسف القرضاوی فقید، بانفوذترین واعظان اسلامگرای سنی در سالهای اخیر، خانه و سکویی پیشنهاد داد، حتی در شرایطی که او علیه غرب، یهودیان و دولت های میانه رو عرب انتقاد کرد. زمانی که اسلام گرایی سنی یک دهه پیش در سراسر منطقه در حال گذراندن دوران خود بود، در دوره بهار عربی، شبکه الجزیره قطر شعله شورش اسلام گرایان در سراسر خاورمیانه را شعله ور ساخت.
به این ترتیب، نقش قطر در منطقه و در سقوط دو دولت طرفدار غرب، مبارک در مصر و بن علی در تونس و جایگزینی آنها با مقامات اسلامگرا نمایان بود. در سوریه، قطر از عناصر اسلامگرا و جهادی در میان شورشیان سوری، از جمله جبهه النصره، شاخه سابق القاعده در سوریه، حمایت کرد.
قطر به خالد شیخ محمد، مغز متفکر حملات ۱۱ سپتامبر در ایالات متحده پناه داد. همچنین به مقامات ارشد طالبان اجازه داد تا در اوج شورش طالبان علیه ایالات متحده و متحدان ناتو آن در امارت اقامت کنند.
قطر نیز روابط خود را با حزب الله لبنان حفظ میکند. امارات در حمایت از تلاشهای جنبش برای بازسازی مناطق جنوبی لبنان پس از جنگ سال ۲۰۰۶ بخشی بزرگی از کمکها را به آن اختصاص داد. شبکه الجزیره در طول آن جنگ، خط طرفداری حزب الله را حفظ کرد و در بیروت دفتری داشت که به بازگشت تروریست سمیر قنطار به لبنان خوشآمد گفت و در زمانی که وی در تبادل اسرا پس از جنگ آزاد شد، برای او مهمانی برگزار کرد. قنطار که به فعالیتهای تروریستی بازگشت و در سال ۲۰۱۵ توسط اسرائیل کشته شد، به قتل یک دختر چهار ساله اسرائیلی در سال ۱۹۷۹ معروف است که با دستان خود انجام داد.
در سالهای اخیر، گزارشهایی منتشر شده است که احتمال کمکهای نظامی از عناصر داخل قطر به حزب الله را نشان میدهد. به همین منظور، قطر به اعضای رهبری حماس اجازه میدهد تا خانههای خود را در دوحه بسازند.
رهبران برجسته جنبش اسلامی شامل اسماعیل هنیه، خالد مشعل و موسی ابومرزوق در دوحه پایتخت قطر اقامت دارند. علاوه بر آن، عظمی بشارا که یکی از سابقه داران کنست بود و پس از اتهامات کمک به حزب الله در جنگ ۲۰۰۶ از اسرائیل فرار کرده بود، نیز در دوحه خانه ای برای خود ساخته است. بشارا یکی از بنیانگذاران یک شبکه رسانهای به نام العربی است که دارای خط تحریری مشابه با شبکه الجزیره است. هر دو این کانالها فعالانه حمایت از حرکت حماس در درگیریهای کنونی را دارند.
حامی و حامی تروریسم
با توجه به این شجرهنامه، قابل انتظار است که نقش قطر در منطقه بر اساس نگرش کشورهای غربی به عنوان حامی و حامی جنبشهای اسلامگرا، جهادی و تروریستی محسوب شود و در نتیجه به عنوان دشمن کشورهای غربی و همسوی آنها در نظر گرفته شود. با این حال، این مسئله به اندازه کافی مورد توجه قرار نمیگیرد و دلایل چندگانهای برای این امر وجود دارد.
ابتدا، عوامل اقتصادی نقش بسزایی را ایفا میکنند. قطر دارای ذخایر عظیمی از گاز طبیعی است و به عنوان تأمین کننده اصلی گاز طبیعی مایع برای کشورهای اروپایی عمل میکند. علاوه بر این، قطر سرمایهگذاریهای قابل توجهی را در لابیگری سیاسی در کشورهای غربی انجام میدهد، که به تشریع «Qatargate» در پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۹ منجر شده است. با توجه به اینکه اروپا از سال ۲۰۲۲ به دنبال جایگزینی برای LNG روسیه است، اهمیت قطر بیشتر میشود. هرچند مسائل اقتصادی بسیار مهم هستند، اما تنها تصویر ناقصی از وضعیت کلی را ارائه میدهند.
پیش از شروع جنگ داخلی در سوریه، گاهی اوقات اظهاراتی مطرح میشد که نظام اسد بهطور همزمان نقش آتشنشان و آتشافروز در منطقه خاورمیانه را ایفا میکند. در ابتدا، با حمایت از سازمانهای اسلامی و تروریستی، مشکلاتی را به وجود آورد و سپس خود را به عنوان میانجی در این تلاشها معرفی کرد. اما بشار اسد برای حل این مشکلات، به مدت طولانی به عنوان یک آتشافروز آشکار شناخته شده است.
قطر با ظرافت و در سطحی از موفقیت، توانسته است نقش دوگانهای را ایفا کند که حاکم دیکتاتوری در سوریه هرگز به آن نزدیک نشد. دوحه به دلیل رضایت غرب از این عملکرد، به آن دست یافته است. نفوذ اقتصادی قطر، به همراه تمایل آن به ایفای نقش «آتشنشان» در مواقع ضروری، این کشور کوچک را توانمند ساخته تا ابتدا از طریق حمایت از عناصر اسلامگرا، تأثیر منطقهای را به دست آورد.
با ایجاد حمایت از قابلیت روشن و خاموش شدن به اراده خود و در نتیجه به دست آوردن اهرم فشار، قادر است به عنوان میانجی بین گروههای اسلامگرا و قربانیان آنها، تأثیر و نفوذ خود را چندین برابر کند. با این حال، این امکان پویا تنها در صورتی کارآمد است که دولتهای غربی تمایل داشته باشند در این بازی شرکت کنند.
وقتی شهروندان قطر توسط گروههای جهادی در سوریه ربوده شدند، ایالات متحده از تلاشهای میانجیگری قطر و نیز تعهدات مالی بهرهبرداری کرد.
در سالهای اخیر، اسرائیل تصمیم گرفت استراتژی همزیستی عملی با حماس در نواحی غزه را پیش بگیرد. ارائه پیشنهادات مالی از سوی قطر به حماس به تحقق این سیاست کمک کرد و دوحه را برای آن ضروری ساخت.
اکنون که این رویکرد نتایج فاجعه بار ۷ اکتبر را به همراه داشته، این بار دیگر نقش قطر در منطقه است که در تلاش های میانجیگری برای آزادی گروگان هایی که متحدش گرفته، دفاتر خوب خود را ارائه می دهد. بنابراین، راهبرد قطر در به دست آوردن یک کرسی این امیرنشین کوچک در جدول بالای دیپلماسی خاورمیانه موفق بوده است.
قطر به تقویت و تسهیل انواع جنبشهای جهادی و ایجاد ناآرامی و هرج و مرج در سراسر منطقه کمک کرده است. این کشور به عنوان یک تسهیلکننده با استفاده از راه حلهای بشردوستانه شناخته نمیشود. این وضعیت مشابه است که فردی یک شعلهافکن را در یک دست و یک شلنگ آتشنشانی را در دست دیگر نگه دارد و از آن بهره میبرد. دیگر نباید اجازه این کار را داد.