مرگ آرمیتا گراوند اعلام شد
دلیل پنهانکاری و ممنوعیت اطلاعرسانی در پرونده آرمیتا چه بود؟
مرگ آرمیتا گراوند اعلام شد
آرمیتا گراوند در صفحه اینستاگرام شخصی خود، جمله «حتی تاریکترین شب نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید…»
را همراه با تصویری از یک پنجره که نمایی از صبح نزدیک را نشان میدهد، منتشر کرده بود.
صبح روز شنبه ششم آبانماه، خبرگزاری دولتی ایرنا اعلام کرد که آرمیتا گراوند نوجوان ۱۶ ساله و مخالف حجاب اجباری، پس از ۲۸ روز بستری در حالت کما در بیمارستان فجر نیروی هوایی جانش را از دست داد.
بسیاری از خبرنگاران و رسانههای حقوق بشری براساس اطلاعات نزدیکان آرمیتا و منابع مطلع، علت جانباختن او را حمله فیزیکی یکی از نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی در متروی تهران به دلیل رعایت نکردن حجاب اجباری و مرگ مغزی ناشی از ضرب و شتم اعلام کردهاند.
روزنامه بریتانیایی گاردین در تاریخ ۱۳ مهرماه (۵ اکتبر)، گزارشی منتشر کرد که در آن با دو شاهد عینی مصاحبه کرده بود. در این گزارش آمده بود که پس از ورود آرمیتا گراوند به داخل واگن قطار، یکی از زنان حجاببان که توسط شهرداری تهران برای برخورد با زنان مخالف حجاب اجباری استخدام شده بود، به خاطر عدم استفاده از روسری، با آرمیتا به مشاجره پرداخت. این زن با فریاد از آرمیتا پرسید که چرا مقنعهاش را نپوشیده است. آرمیتا در پاسخ به او گفت: مگه من از تو خواستم که حجابت رو برداری؟ پس از آن، مشاجره به خشونت انجامید و زن حجاببان شروع به ضرب و شتم و هل دادن آرمیتا کرد.
همچنین، یکی از شاهدان عینی نیز به گاردین گفت: خانواده و دوستان آرمیتا تحت فشار قرار دارند. من انتظار ندارم که پس از اتفاقی که برای خانواده مهسا رخ داد، آنها حقیقت را آشکار کنند.
یک روز قبل از انتشار این گزارش در گاردین، یکی از خبرنگاران که در روزنامههای ایران شاغل اس، اعلام کرده بود که از روز دوشنبه دهم مهرماه، فقط ۲۴ ساعت پس از اعلام ورود آرمیتا به حالت کما، نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی به تمامی خبرنگاران و رسانهها ممنوعیت پیگیری مستقل درباره پرونده آرمیتا گراوند را اعلام کردند. به خبرنگاران گفته شد که تنها مجاز هستند اظهارات مقامهای رسمی و دولتی درباره وضعیت پرونده آرمیتا را در رسانهها منتشر کنند.
در عین حال، تیم درمانی بیمارستان فجر و پزشکان و پرستارانی که در کنار آرمیتا گراوند خدمت میکردند، در طول ۲۸ روز گذشته و در شرایطی امنیتی بسیار حساس، از هرگونه مصاحبه با رسانهها و خبرنگاران مستقل منع شده بودند.
بیتردید، عدم انتشار ویدیوهای دوربینهای مداربسته درون واگنهای متروی تهران که به احتمال زیاد فرآیند بیهوش شدن و ورود آرمیتا گراوند به کما را ضبط کردهاند، میتواند تأییدیهای برای گزارشهای مستقلی باشد که حمله و ضربوشتم آرمیتا توسط نیروهای سرکوبگر را توصیف میکنند.
تا به حال، رسانههای امنیتی و مدیران متروی تهران با انکار وجود دوربین مداربسته در واگن موردنظر، از انتشار عمومی فیلم ضبط شده در این واگن خودداری کردهاند. اما منابع حقوق بشری و برخی از روزنامهنگارانی که در ایران فعالیت میکنند، تأکید میکنند که پس از شروع اعتراضات سراسری مردم ایران در سال گذشته علیه جمهوری اسلامی، تمامی واگنهای متروی تهران به منظور شناسایی معترضان، به دوربینهای امنیتی و مداربسته مجهز شدهاند.
ویدیوهایی که از دوربینهای مداربسته در سالن ورودی ایستگاه شهدای متروی تهران منتشر شدهاند، نشان میدهند که آرمیتا وقتی وارد این ایستگاه میشود، حجاب اجباری روی سر ندارد.
در طول ۲۸ روز گذشته، مقامات امنیتی جمهوری اسلامی همراه با رسانهها و خبرنگاران تحت امر خود، چندین بار تلاش کردهاند تا با استناد به اقرارات اعضای خانواده و دوستان آرمیتا گراوند که به نظر میرسد تحت فشار بودهاند، مرگ او را طبیعی به تصویر کشیده و اعلام کنند که او به دلیل بیهوشی ناگهانی و برخورد سرش با لبه بیرونی ایستگاه مترو به کما رفته است.
با این حال، هنوز به این سئوال مهم پاسخی ندادهاند که چرا باید دختر نوجوانی که بر اساس اظهارات افراد نزدیک به او هیچ بیماری زمینهای نداشته، به طور ناگهانی بیهوش شود و در زمانی که به زمین افتاده، چرا دوستان و حاضران در مترو از برخورد سرش با لبه مترو جلوگیری نکردهاند؟
در دهههای گذشته، رسانههای متعلق به نهادهای وابسته بارها تلاش کردهاند با استفاده از اعترافات اجباری متهمان سیاسی یا افرادی که توسط نیروهای سرکوبگر کشته شدهاند، قتل یا بازداشت این شهروندان را توجیه کنند. در بسیاری از موارد مانند قتل مهسا امینی در شهریور سال گذشته، توسط افشاگری نزدیکان و اعضای خانواده، اجباری بودن این اعترافات به روشنی آشکار شده است.
عدم وجود بیماری زمینهای، ممنوعیت انتشار اطلاعات در رسانههای ایران، اخذ اعتراف اجباری، عدم انتشار فیلمهای دوربین مداربسته درون واگنها و گزارش روزنامه گاردین، احتمال قتل آرمیتا توسط نیروهای حکومتی را تقویت میکند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) در گزارش امروز خود اعلام کرد: آرمیتا گراوند در صبح روز ۹ مهرماه در حالی که به همراه دوستانش قصد ورود به داخل واگن قطار مترو در ایستگاه شهدا را داشت، ناگهان با افت فشار مواجه شده و با برهم خوردن تعادلش، به لبه بیرونی ایستگاه برخورد کرده و مصدوم شده است… متأسفانه آسیب مغزی وارده به مصدوم باعث شده که او مدتی را در وضعیت کما سپری کند و چند دقیقه پیش درگذشت.
پس از یک هفته از اعلام بستری شدن آرمیتا گراوند در بیمارستان فجر، گزارشهای متعددی توسط رسانهها و خبرنگاران، با انتقال اطلاعات از پزشکان و کارکنان این بیمارستان، منتشر شد.
این گزارشها اعلام کرده بودند که آرمیتا گراوند در ساعات و روزهای ابتدایی بستریشدن خود جان خود را از دست داده است. نهادهای امنیتی، به دلیل ترس از شروع اعتراضات سراسری مجدد و نیز واکنش شهروندان به این قتل حکومتی، تلاش میکنند تا اخبار مرگ آرمیتا را به تأخیر بیاندازند و با نگهداری جسم بیجان او در بخش مراقبتهای ویژه، از بروز حساسیتهای عمومی درباره این واقعه جلوگیری کنند.
مریم شکرانی، روزنامهنگاری که در روزنامه شرق مشغول به کار است، در واکنش به خبر درگذشت آرمیتا گراوند و با اشاره به ممنوعیت حکومتی برای تحقیق خبرنگاران مستقل درباره این پرونده، اینگونه نوشت: به ما اجازه ندادند تا درباره این پرونده کودک وطنمان بنویسیم.
زینب رحیمی، یکی دیگر از خبرنگاران این روزنامه، به این شرح نوشت: خبر فوت آرمیتا گراوند در شرایطی اعلام شد که رسانهها در ممنوعیت و محدودیت کامل قرار داشتند و تحقیق و گزارش از وضعیت او و همچنین مصاحبه با خانوادهاش ممنوع بود. همچنین، تاکنون هیچ فیلمی از داخل واگن مترو منتشر نشده است.
از بیستم مهرماه ۱۴۰۱، در طی اعتراضات دانشآموزی خیزش سراسری و پس از حمله ماموران سرکوب، اسرا پناهی، دانشآموز دبیرستان شاهد اردبیل، مورد آسیب واقع شد و در بیمارستان جان خود را از دست داد.
اکنون، با انتشار خبر درگذشت آرمیتا گراوند، جمهوری اسلامی بطور مداوم با تکرار رویهای نخنما سعی کرده است تا کشتار و آزار دختران، کودکان و نوجوانان به دلیل مخالفت با حجاب اجباری را انکار و تکذیب کند.
با این حال، شواهد و گزارشهای سازمانهای حقوق بشر و رسانههای بینالمللی نشان میدهند که در یک سال گذشته، دهها کودک و نوجوان ایرانی هدف حملات ماموران حکومتی قرار گرفتهاند و به قتل رسیدهاند یا زخمی شدهاند و یا به زندان افتادهاند.
در این بین، دانشآموزان دختر با سرکوبها و آزارهای بیشتری مواجه بودهاند.