آینده خاورمیانه؛ آرامش یا تشدید جنگ؟
بررسی چرایی عدم تمایل جمهوری اسلامی و حزبالله به افزایش تنشها در منطقه
آینده خاورمیانه؛ آرامش یا تشدید جنگ؟
از تاریخ ۷ اکتبر، سئوالاتی پیرامون این موضوع مطرح شده که آیا حزب الله قصد دارد در حمایت از حماس در برابر اسرائیل دخالت کند یا خیر؟ و سئوالاتی نیز در خصوص میزان مشارکت جمهوری اسلامی در عملیات حماس علیه اسرائیل مطرح شده است.
جمهوری اسلامی از حماس و حزبالله حمایت میکند: آنها شرکای نظامی هستند و آموزش و نبردها را با پشتیبانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هماهنگ کردهاند. نه حماس و نه حزب الله تصمیمی برای اعلام جنگ یا صلح بدون موافقت قبلی صریح از سوی تهران نمی گیرند.
با این حال، نبردها مانند یک جنگ تمام عیار نیستند. تا به امروز، حماس و حزبالله هرگز در دو جبهه علیه اسرائیل درگیر جنگ نبودهاند. این سناریویی است که نه این دو گروه و نه جمهوری اسلامی آن را بیاهمیت نمیدانند، زیرا چنین سناریویی به منزله جنگ منطقهای در خاورمیانه است که به نفع هیچکس نیست.
اهداف حماس در حمله ۷ اکتبر به اسرائیل سیاسی بود: حماس می خواهد خود را به عنوان تنها نماینده مشروع فلسطین با دست زدن به اقدامی مطرح کند که از نظر حامیانش قهرمانانه تلقی می شود و جامعه بین المللی را وادار می کند. با آن به عنوان یک اقتدار نظامی و سیاسی بالفعل درگیر شود.
حزب الله این رویکرد را به رسمیت می شناسد، زیرا در سال ۲۰۰۶ استراتژی مشابهی را در جنگ خود با اسرائیل دنبال کرد. در آن زمان، حماس برای حمایت از حزب الله مداخله نکرد.
از آنجایی که حزبالله مجهزتر از هر دو گروه شبهنظامی است، حزبالله باید به حماس اجازه دهد نقش اصلی در این جنگ را بازی کند تا از تعقیب موقعیت حماس کاسته نشود. به همین دلیل، رهبر حزب الله، حسن نصرالله، از ۷ اکتبر به طور چشمگیری از دیدارهای عمومی غایب مانده است.
به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی همواره اعتماد داشته است که برتری خود نسبت به گروههایی که از آنها حمایت میکند، واضح است. جمهوری اسلامی نیازی به دستور دادن به حماس برای آغاز جنگ با اسرائیل یا حتی دخالت مستقیم در برنامهریزی جنگی حماس ندارد.
جمهوری اسلامی کارهای خود را با ظرافت انجام میدهد. ابتدا از اقدامات حماس حمایت میکند، سپس حزبالله را علیه اسرائیل تحریک میکند. این امر در سخنرانی حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ، در تاریخ ۱۲ اکتبر، در جریان سفرش به بیروت، نمایان بود، زمانی که او در مورد پاسخ اسرائیل از جانب «بقیه محور» سخن گفت.
جمهوری اسلامی با این رویکرد، حماس را ضعیف نمیکند، بلکه همزمان به حزبالله به عنوان مکانی برای تمامی نیروهای نظامی تحت حمایتش در منطقه شامل حماس نیز اعتماد میکند، در نتیجه موقعیت جمهوری اسلامی به عنوان حامی این گروهها تأیید میشود.
با این حال، در حین اینکه آنها توجه داشتند که نقش رهبری حماس در جنگ را کاهش ندهند، حزب الله در حال حاضر انتظار دارد که هنگامی که متحدش درگیر مهمترین نبرد تاریخ خود علیه اسرائیل است، نهایت تمرکز را داشته باشد.
این اقدامات، هر چند تشدید یافته اما با دقت اجرا میشوند و مناطقی در شمال اسرائیل را هدف قرار میدهند. این حملات عمدتاً به اهداف نظامی و به مناطقی که حزب الله آنها را بهعنوان اراضی لبنانی میشناسد، اما توسط اسرائیل اشغال شدهاند، متمرکز شدهاند.
موشکهای حزبالله مشابه سال ۲۰۰۶، تا مناطق دورتر در داخل اسرائیل نمیرسند. اگرچه اسرائیل به دنبال بمباران جنوب لبنان و وقوع دو حمله جداگانه که به کشته شدن دو غیرنظامی و یک خبرنگار رویترز انجامید، پاسخ داده است، اما بمباران به وسعت ۳ کیلومتری مرز جنوبی لبنان اتفاق افتاده و بیشتر آن به حزب الله متصل است.
از رفتار حزبالله و واکنشهای اسرائیل مشخص است که هر دو همچنان به قوانین اعلامنشده تعهد دارند و تاکنون هیچ یک از آنها جنگ جدیدی را آغاز نکردهاند. با این حال، تهدیدی وجود دارد که هنوز هم باقی میماند: اگر چنین جنگی دوباره به وقوع بیفتد، اسرائیل اعلام کرده که تفاوتی میان حزبالله و سایر مناطق لبنان نخواهد گذاشت.
با این وجود، برای اسرائیل مفید نیست که در حالی که در یک جبهه جنوبی اصلی مهم مشغول به مبارزه است، یک جبهه شمالی را نیز باز کند، به ویژه با توجه به اختلافات سیاسی در داخل کشور و شک و تردید در دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی که نتوانستند حملات حماس را پیشبینی کنند.
اگرچه ممکن است به نظر برسد که این یک فرصت مناسب برای حزب الله باشد، اما این گروه نیز باید به نیازها و مشکلات عمومی مردم لبنان توجه کند. لبنان در موقعیت بدترین بحران مالی در تاریخ خود قرار دارد و نمیتواند هزینه یک جنگ دیگر را تحمل کند.
برخلاف سال ۲۰۰۶ که لبنان میتوانست بعد از جنگ از کشورهای عربی خلیج فارس انتظار کمک مالی و بازسازی داشته باشد، این کشورها به صراحت اعلام کردهاند که دیگر در این مسئله بدون قید و شرط شرکت نخواهند کرد.
به نظر میرسد که احتمال تشدید تنش از سوی حزبالله کمتر باشد و با وجود این حقیقت که بر خلاف سال ۲۰۰۶، او برای تقویت موقعیت خود در کشور به پیروزی دیگری نیاز ندارد زیرا آنها به راحتی قدرتمندترین نهاد سیاسی هستند، و با این اقدام احتمال کاهش جایگاه آنها وجود دارد.
لبنان نمیخواهد دستاوردهای سیاسی حزبالله را به خاطر حماس فدا کند، زیرا نقش این گروه شبهنظامی در کمک به متحدان جمهوری اسلامی در امور منطقهای جهان عرب، برای رژیم ایران بسیار حیاتی و کلیدی است.
راهکار اولویتی جمهوری اسلامی برای ایجاد تعادل بین سیاست و عمل نظامی، این است که متحدانش را در جبهه جلویی در مقابل اسرائیل قرار دهد تا بتواند از آنها به عنوان پیروز و شهید در این میدان تجلیل کند. این راهبرد منجر به تأمین منافع سیاسی جمهوری اسلامی و این گروههای نظامی میشود و تهران را از درگیری دور نگه میدارد.
به همین دلیل، ایجاد یک جبهه در لبنان کار مشکلی است. این برای جمهوری اسلامی منفعتی نخواهد داشت، زیرا به دخالت ایالات متحده منجر می شود که پیشتر ناوهای هواپیمابر را به عنوان عاملی بازدارنده به شرق مدیترانه اعزام کرده است.
دخالت آمریکا ممکن است به گسترش جنگ به سمت جمهوری اسلامی منجر شود و این چیزی است که ایران اصولاً نمیخواهد. نقش حزب الله و موقعیت آن این امر را نشان میدهد، مگر اینکه تغییرات قابل ملاحظهای رخ دهد، آنها به موقعیت بازدارندگی متقابل خود پس از سال ۲۰۰۶ وفادار هستند.
آینده خاورمیانه