جدیدترین اخبارجهان

امنیت ملی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با تحولات جدید مغایرت دارد

اسرائیل باید در مورد تهدیدات منطقه تنها به خود تکیه کند

امنیت ملی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با تحولات جدید مغایرت دارد

امنیت ملی اسرائیل با غنی‌سازی هسته‌ای در خاک عربستان و پیمان دفاعی آمریکا و اسرائیل، به عنوان بخشی از عادی‌سازی با سعودی‌ها، ناسازگار است، به‌ویژه زمانی که این توافق‌ها احتمالاً به قیمت ممانعت از رژیم ایران که با سرعت به سمت ساخت بمب هسته‌ای پیش می‌رود، انجام می‌شود.

امنیت ملی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با تحولات جدید مغایرت دارد
امنیت ملی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با تحولات جدید مغایرت دارد

یکی از سنگ بناهای استراتژی امنیت ملی اسرائیل، از زئو ژابوتینسکی در سال ۱۹۲۳، تا بن گوریون در سال ۱۹۵۳ و نتانیاهو در سال ۲۰۱۸، این است که اسرائیل بدون هیچ کمک خارجی حتی از سوی ایالات متحده به تنهایی از خود دفاع خواهد کرد.

در سال ۲۰۱۸، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل سنگ بنای دیگری را به این استراتژی اضافه و تصریح کرد که اسرائیل باید خود را برای سناریویی که در آن یک یا چند کشور مجهز به سلاح هسته‌ای در منطقه وجود دارد، آماده کند و در عین حال تمام تلاش خود را برای جلوگیری از این امر انجام دهد. 

بدون شک، امضای توافقنامه با عربستان سعودی که شامل عادی سازی روابط می‌شود، وظیفه‌ای مهم است که باید با موفقیت انجام شود. این وظیفه به معنای پذیرش ریسک های بسیاری است، اما باید توجیه شود تا فرصت های موجود از دست نرود. باید توجه داشت که این توافق به هر قیمتی انجام نشود و به دقت به تمام خطرات آن پرداخته شود.

گزارش‌های مربوط به یک معامله بالقوه، تحت نظارت آمریکایی‌ها، سئوالات اساسی را در رابطه با برخی مسائل اصلی و هزینه مورد نیاز مطرح می‌کند. امتیازات هسته‌ای آشکار هم در عربستان سعودی و هم در رژیم ایران تا این حد مشکل ساز است و چگونه این امر با یک پیمان دفاعی اسرائیل و ایالات متحده و قطعیت این موضوع که منجر به مسابقه تسلیحات هسته‌ای در خاورمیانه می‌شود، مرتبط است؟

خواسته‌های سعودی‌ها که اسرائیل ممکن است با توجه به حفظ برتری نظامی خود بپذیرند، به شرح زیر است:

  • ایجاد یک توافق دفاعی، به طور اصلی برای مقابله با تهدیدات رژیم ایران
  • گسترش معاملات تسلیحاتی
  • ایجاد یک منطقه آزاد تجاری که ممکن است نیازهای اقتصادی عربستان را مورد توجه قرار دهد
  • توجه به آرزوی داشتن یک چرخه کامل سوخت هسته‌ای در خود کشور

با توجه به این نکات، اسرائیل می‌تواند به تعهدات و خواسته‌های سعودی‌ها پاسخ دهد، در صورتی که توانایی حفظ برتری نظامی خود را داشته باشد.

بهانه غیرنظامی این است که آنها برای بهره برداری از منابع طبیعی خود به این قابلیت ها نیاز دارند: استخراج اورانیوم. تبدیل آن به کیک زرد و سپس تبدیل آن به گاز (UF6) و غنی سازی آن به سطح مورد نیاز برای تولید سوخت راکتورهای قدرت (برای تولید برق) برای مصارف داخلی و همچنین صادرات.

مسئله فلسطین به نظر می‌آید که کمتر مورد توجه مقامات سعودی باشد، اما آمریکا به شدت فشار می‌آورد تا به این مسئله پرداخته شود. در حقیقت، مشغله کمتری را به خود اختصاص می‌دهد زیرا به نظر نمی‌آید که تهدید مستقیمی برای امنیت ملی اسرائیل باشد. این موضوع احتمالاً به نوعی در توافقنامه‌ها در نظر گرفته خواهد شد. اما اهمیت ویژه در اینجا این است که توجه به مسئله فلسطین نباید از مسائل مهم و خطرناک دیگر معاملات منحرف شود و در مرکز توجه قرار نگیرد.

خواسته‌های عربستان از توافق هسته‌ای جمهوری اسلامی در سال ۲۰۱۵ به عنوان نقطه شروع آن مطرح می‌شوند. این توافق به رژیم ایران اجازه غنی‌سازی مستقل و تحقیق و توسعه در زمینه‌ی سانتریفیوژ پیشرفته را در خاک خود می‌دهد. بدون توافق با رژیم ایران، می‌توان فهمید که خواسته‌های عربستان از کجا نشأت می‌گیرند. ایرانیان نیز این امر را درک کرده‌اند، بنابراین چرا آنها نیز از توافق‌های مشابهی بهره‌مند نشوند؟

این استدلال البته توسط کشورهای دیگر از جمله مصر، امارات، ترکیه و الجزایر نیز مورد استفاده قرار خواهد گرفت و احتمالاً موجب شروع مسابقه تسلیحات هسته‌ای در منطقه خاورمیانه خواهد شد.

طرح این استدلال نادرست و ممکن است به اشتباه مخاطبان را گمراه کند. ایده این استدلال که اگر سعودی‌ها این توانایی‌ها را از طریق یک مکانیسم کنترل‌شده توسط آمریکا دریافت نکنند، احتمالاً به کشورهای دیگر مانند چین سوق داده می‌شوند، ممکن است مشروع نباشد، زیرا چین تنها یک راکتور قدرت کنترل‌شده را به سعودی‌ها پیشنهاد داده و این امر به تغییر وضعیت تسلیحاتی نیاز دارد و یک برنامه غنی‌سازی هسته‌ای نیست.

استدلال اصلی برای اجازه غنی‌سازی در خاک عربستان بر اساس موافقت عربستان سعودی با هرگونه نظارت و مدیریت درخواستی آمریکا و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است که از تبدیل آینده این قابلیت‌ها به اهداف نظامی جلوگیری می‌کند. اما این دروغ است.

امنیت ملی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با تحولات جدید مغایرت دارد
امنیت ملی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با تحولات جدید مغایرت دارد

بر اساس گزارشات، تیم‌هایی از کارشناسان آمریکایی و اسرائیلی به دنبال راه‌های فنی برای محدود کردن دایره اختیارات هسته‌ای یک کشور هستند. با این حال، این تلاش‌ها نمی‌توانند اساس اصلی را تغییر دهند که یک کشور نمی‌تواند در مورد قابلیت‌های هسته‌ای خود دست به تغییرات جدیدی بزند.

بررسی نظارت کاملاً دقیق و بی‌سابقه به عنوان یک جزء از توافق هسته‌ای جمهوری اسلامی از سال ۲۰۱۵ و پیشرفت‌های رژیم ایران تحت نظارت این توافق، تاکید می‌کند که همه‌ی محدودیت‌های نظارتی و هر گونه مکانیسم نظارتی جدیدی که ممکن است تدوین شود، به دقت تعریف شوند.

در صورتی که نیاز به اجرای این اقدامات وجود داشته باشد، خطرهای قابل توجهی وجود دارد که نباید در مورد توانایی‌های هسته‌ای و هزینه‌های نادرستی که ممکن است ایجاد شوند، سهل‌انگاری کرد. شرایط سیاسی و محدودیت‌های فنی که در طول سال‌ها جمع‌آوری شده‌، نیز باید در نظر گرفته شوند. 

 دورنمای یک معاهده دفاعی اسرائیل و ایالات متحده پیش از این، اخیراً در جریان مبارزات انتخاباتی ۲۰۱۹ در اسرائیل، مطرح شد تا فراموش شود، اما اکنون به عنوان بخشی از مذاکرات به خط مقدم بازگشته است.

عیب اصلی معاهده این است که مطرح می‌شود و پیام می‌فرستد که اسرائیل به قدرت و توانایی خود برای دفاع از خود باور ندارد. صرف نظر از اینکه آیا معاهده محدود به تهدیدات وجودی خواهد بود، این به خودی خود باعث آسیب بیشتر می شود.

به عنوان بخشی از تدوین معاهده، واقعیت این است که سنگ بنای امنیت ملی اسرائیل NSS قطعاً به چالش کشیده خواهد شد. این بدان معناست که از سربازان آمریکایی خواسته نخواهد شد که در دفاع از اسرائیل جان خود را فدا کنند. این معاهده به احتمال زیاد شامل مواردی خواهد بود که از آمریکا برای حمایت از امنیت ملی اسرائیل در منطقه‌ای خاص و در شرایط خاص خواسته می‌شود، حتی اگر این خواسته در چارچوب تفسیرهای معقولی قرار گیرد.

این معاهده شامل مقرراتی است که هر حمله به یکی از اعضا را به همراه همه آنچه که برای انجام آن لازم است، حمله به متحدان آن کشور محسوب می‌کند. حتی در مقایسه با معاهده دفاعی میان اعضای ناتو که از پیمانی که ایالات متحده به اسرائیل ارائه داده، قوی‌تر است، ایالات متحده متعهد به دفاع از متحدان خود در صورت انجام یک حمله پیشگیرانه نیست.

این به این معناست که اگر اسرائیل یا عربستان سعودی به تاسیسات هسته‌ای رژیم ایران حمله کنند، آمریکا موظف به دفاع از این دو کشور در مواجهه با تهدیدهای ممکن نخواهد بود.

این توافق از ادامه‌ رفتار تهاجمی جمهوری اسلامی جلوگیری نمی‌کند. این پیام اشتباهی ارسال می‌کند که اسرائیل رژیم ایران را به عنوان یک کشور در آستانه هسته‌ای شدن تایید می‌کند و می‌تواند به تحول آن به یک تهدید جدی برای امنیت ملی اسرائیل منجر شود.

دعوای حامیان معاهده بر این است که اسرائیل آزادی عمل خود را از دست نخواهد داد، از جمله توانایی حمله به رژیم ایران. این ادعا، ظاهراً با در نظر گرفتن این نکته که ایالات متحده به آن کمک خواهد کرد، اساساً اشتباه است و یک تحلیل منطقی و ساده نشان می‌دهد که این ادعا نادرست است.

این توافق یک دلیل دیگر برای عدم حمله به جمهوری اسلامی یا حتی به زیرساخت‌ها و تأسیساتی که حزب‌الله در لبنان ایجاد کرده، از جمله سایت‌هایی که برای تولید مهمات هدایت‌شونده دقیق (PGM) استفاده می‌شود، با پشتیبانی مالی و بودجه، به ارتش اسرائیل و غیرنظامیان اسرائیل ارائه می‌دهد.

امنیت ملی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با تحولات جدید مغایرت دارد
امنیت ملی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با تحولات جدید مغایرت دارد

این اشتباه بزرگ است که توافق بسیار مهم با عربستان سعودی را به یک معاهده دفاعی مرتبط کنیم.

اکنون ایالات متحده نسبت به هر زمان دیگری بیشتر از همیشه به حمایت و تصویب توافق با عربستان در کنگره نیاز دارد. اسرائیل تقریباً به هر چیزی که بخواهد بدون نیاز به یک معاهده دست می‌یابد. پس چرا به آمریکا این احساس را می‌دهیم که باید این همه تلاش را برای اسرائیل انجام دهد؟

امضای یک توافق دفاعی تقریباً به طور قطع نشان می‌دهد که ایالات متحده حاضر به حمایت از مسائل اساسی است که سال‌ها در راستای اسرائیل عمل کرده است. این استدلال که این توافق ممکن است به تضعیف یا کاهش اهمیت این مسائل منجر شود یا آنها را بی‌اثر کند، با این واقعیت تعارض دارد.

چرا اسرائیل به یک تفاهم جامع و بلندمدت نیاز دارد؟ چرا باید به توسعه کیفی نظامی مرتبط با این توافق اهمیت داده شود؟

نیازی به پیش‌موقعیت‌سازی گسترده سیستم‌های آمریکایی و گسترش همکاری در تحقیق و توسعه و فناوری وجود نخواهد داشت. در این ائتلاف، واقعیتی وجود دارد که تصور غالب به این صورت باشد: ایالات متحده یک چتر دفاعی کامل به امنیت ملی اسرائیل ارائه می‌دهد، اما هر نوع حمایت دیگری ضروری نمی‌باشد.

این اتحاد باعث می‌شود که ایالات متحده به منظور پیشگیری از تشدید تنش‌ها و درگیری‌هایی که ممکن است نیاز به مداخله ایالات متحده داشته باشد، فشار را اعمال کند. حتی اگر به نظر بیاید که اسرائیل نیازی به مشورت یا تایید ندارد، واقعیت متفاوت است و محدودیت‌های عملیاتی اعمال می‌شود.

طرفداران این توافق اصولاً ادعا می‌کنند که همبازی نزدیک ما، که اسرائیل است، در مقابل هرگونه حمله به اسرائیل تا حدی معادل حمله به آمریکا محسوب می‌شود. از این رو تقویت بازدارندگی و آزادی عمل ارتقاء خواهد یافت. به ادعای آنها، این توافق انگیزه آمریکا برای جلوگیری از تشدید تنش‌ها را تقویت می‌کند و بنابراین اسرائیل هر آنچه را که برای پیشگیری از وقوع درگیری‌هایی که ممکن است ایالات متحده را ملزم به مداخله کند، دریافت خواهد کرد.

معایب معاهده بسیار بیشتر از مزایای آن به نظر می‌آید و بهتر است فشاری برای امضای آن نیاوریم، به ویژه به عنوان حمایت از توافق آمریکا و عربستان در کنگره.

بدون شک، دستیابی به توافق بین اسرائیل و عربستان بسیار حیاتی است و اسرائیل باید برای تضمین چنین توافقی ریسک کند. اما راهی برای پیشبرد توافق و عادی سازی وجود دارد، که شامل لغو درخواست ریاض برای چرخه سوخت مستقل می‌شود. این کار می‌تواند نیاز به یک معاهده دفاعی را از بین ببرد، در حالی که اطمینان حاصل شود که اولویت اصلی همچنان جلوگیری از برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی باقی می‌ماند.

ایالات متحده باید تلاش کند که مکانیزم فوری بازگشت به اعمال تحریم‌هایی که توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد اعمال شده است، از جمله ممنوعیت مطلق غنی‌سازی اورانیوم در رابطه با رژیم ایران را فعال کند.

بدبینان ممکن است ادعا کنند که این خواسته غیر واقعی است، اما در واقعیت، یک درخواست ایالات متحده برای بررسی توافق هسته‌ای عربستان و پیشبرد مسیری به سمت یک توافق سه جانبه میان آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل می‌تواند کافی باشد.

این یک فرصت مشترک برای عملیات علیه برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را ایجاد می‌کند.

مشاهده بیشتر
دکمه بازگشت به بالا