الهه توکلیان از ادامه مبارزه خود برای آزادی میگوید
الهه توکلیان: تا آزادی ایران، صدای مردم خواهم بود
الهه توکلیان از ادامه مبارزه خود برای آزادی می گوید
یکسال از وقوع قتل مهسا امینی میگذرد یک فعال حقوق بشر که در جریان سرکوبهای ایران به شدت زخمی شده بود، همچنان به تلاش و مبارزهاش در تبعید ادامه میدهد.
تیرانداز، الهه توکلیان، به اندازهای نزدیک بود که میتوانست او را ببیند که اسلحهاش را به سمت او هدف گرفته است. او به یاد میآورد که فاصلهاش با او حدوداً ۳۰ تا ۴۰ متر (معادل ۱۰۰ تا ۱۳۰ فوت) بود و او یک افسر پلیس بود و تمام مردم او را میشناختند.
الهه توکلیان توصیف میکند که در اطرافش در حالی که دو مرد داشتند یک بیلبورد با تصویر خامنهای را پاره میکردند، افراد تظاهرکننده شعار مرگ بر دیکتاتور را فریاد میزدند.
وقتی شلیک گلوله باعث قطع اعتراضات و شعارهای اعتراضی شد، الهه توکلیان فوراً به سمت دوقلوهای ۱۰ ساله و خواهر کوچکترش که او را در تظاهرات همراهی میکردند، حرکت کرد تا از آنها محافظت کند؛ الهه گفت «دیدم که اسلحهاش را به سمت ما نشانه گرفته، می ترسیدم به بچههایم شلیک کند، سرم را به پهلو چرخاندم، به گوشه چشمم برخورد کرد.
در شب ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، شعلههای اعتراض آرام آرام در شهرها و شهرکهای کوچکی مانند اسفراین در شمال شرق کشور روشن میشدند، در حالی که الهه توکلیان در آنجا مورد هدف تیراندازی قرار گرفت.
الهه توکلیان درباره اعتراضات اظهار میکند: شبیه آتشی بود که زیر خاکستر نهفته بود و حتی قبل از وقوع اتفاقی که برای مهسا رخ داد، من نسبت به وضعیت ایران ناراضی بودم. فساد، حجاب اجباری، و حکومت دیکتاتوری از مشکلاتی بودند که در کشور وجود داشتند، من به عنوان یک فرد، همیشه نگرش مخالفانه داشتم، فقر به گونهای غیر قابل تحمل است که مردم نمیتوانند هزینههای زندگی را تأمین کنند.
در ویدئویی که بعداً یکی از معترضان از لحظات پس از آسیب دیدگی او ارسال میکند، الهه توکلیان با چهرهای خونآلود ظاهر میشود و از درد فریاد میزند، سایر معترضان به سرعت به کمک او میرسند و چشم راست او را شستشو میدهند. اما الهه از شدت درد فریاد میزند…
View this post on Instagram
الهه توکلیان گفت وقتی به من شلیک شد، فقط خون را می دیدم، چشمم را با دستم گرفتم. احساس میکردم اگر دستم را بردارم، ممکن است چشمم از حدقه بیرون بیاید، بچههایم فقط فریاد میزدند: مامان ما را کشتند! کمک کنید!
در یک مصاحبه در میلان، ایتالیا، جایی که به عنوان پناهنده پذیرفته شد، او با یادآوری تلخترین شب زندگیاش اشک میریزد.
جستجوی دیوانه وار برای کمک، رانندگان تاکسی که از پلیس می ترسیدند، برای کمک توقف نکردند، الهه توکلیان می گوید زنی در حالی که ماشینش را می راند، به خونریزی او نگاه می کند، درها را قفل می کند و می رود. او می گوید که مردی سعی کرد او را به آمبولانس برساند، اما معترضان او را بیرون کشیدند و گفتند که او یک مامور امنیتی لباس شخصی است.
او به خاطر دارد که در نهایت، یک زوج شجاع او را با یک ماشین به بیمارستان منتقل کردند، اما مدت زمانی زیادی طول کشید تا او تمامی کمکهایی که نیاز داشت را دریافت کند. او توضیح میدهد که در بخش اورژانس، پزشکان چشم او را شستند و برای او بخیه زدهاند، اما دکتر از ادامه درمان او منصرف شد.
الهه توکلیان گفت به وضوح شنیدم که دکتر گفت: نمیخواهم با کسانی که در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی آسیب دیدهاند کاری داشته باشم؛ و من دو ساعت در بیمارستان رها شدم.
در ویدئویی که در آن شب از او ضبط شده بود، او با لباس آبی روی تخت بیمارستان افتاده بود و صدایش به سختی شنیده میشد: درد دارم، میسوزه، من دارم میمیرم، من نمیخواهم کور شوم.
View this post on Instagram
الهه گفت تنها زمانی که به یک بیمارستان در شهر دیگر منتقل شد، تحت درمان پزشکی مناسب قرار گرفت و پس از انجام عمل جراحی اول، پزشکان به او توصیه کردند که به منظور جلوگیری از آسیب بیشتر به چشم، تقریباً یک ماه در یک اتاق تاریک بماند، چراکه گلولهای که به او آسیب زده بود، هنوز در چشم او باقی مانده بود.
در همین حال، تظاهرات به ابعاد بزرگتری گسترش پیدا میکرد و تعداد معترضانی که از ناحیه چشم آسیب دیده بودند، افزایش مییافتند.
الهه توکلیان احساس کرد که مبارزهاش هنوز پایان نیافته، بر اساس گزارش عفو بینالملل، وقتی او در ماه نوامبر به خیابانها برگشت تا در تظاهرات شرکت کند، تعداد معترضانی که در اثر جراحات چشمی آسیب دیده بودند به صدها نفر افزایش یافته بود.
الهه گفت احساس میکردم که باید ادامه دهم، احساس میکردم که دعوای من هنوز تمام نشده و باید مسیری که در آن قدم گذاشته بودم را به پایان برسانم. خونی که نباید ریخته میشد.
الهه توکلیان با اشاره به قتل مهسا امینی می گوید: دختر جوانی که نباید کشته میشد، کشته شده بود. احساس کردم این مسئولیت من است که بروم.
او ابتدا اعلام میکند که در آغاز این تجربه، قلبش شکسته بود که بخواهد در آینه به خودش نگاه کند و چشم راستش را ببیند، اما خیلی زود تصمیم میگیرد تجربهاش را در صفحه اینستاگرامش به عنوان یک پست عمومی به اشتراک بگذارد، عکسی با قلب سفید که چشم زخمی او را پوشانده بود و به نمادی برای معترضانی که جراحات مشابهی داشتند، تبدیل شد.
مدافعان و فعالان حقوق بشر ادعا میکنند که هدف قرار دادن چشم ها بخشی از طرح عمدی حکومت برای مجازات معترضان بوده است؛ ادعایی که کاملا درست است.
بر اساس گزارشها، حداقل ۵۸۰ مورد جراحات ناشی از اصابت گلوله، گاز اشکآور و پینتبال ثبت شده و بنابراین جمهوری اسلامی با برنامهریزی و عمدی با تیراندازی به چشمهای معترضان اقدام به کور کردن آنها کرده است.
در آن زمان بیش از ۱۰۰ چشم پزشک ایرانی با ارسال نامهای عمومی به حکومت به افزایش موارد و هشدار در مورد عواقب جبران ناپذیر چنین صدمات شدید چشمی پرداختند.
مقامات جمهوری اسلامی در گذشته این اتهامات را رد کرده بودند؛ بیلبورد شهرداری تهران افرادی را نشان میداد که ادعا میکردند از ناحیه چشم آسیب دیدهاند را متهم به دروغگویی کرده بود.
الهه توکلیان همچنان امیدوار بود که در ماه نوامبر عمل جراحی سوم را در ایران انجام دهد و چشماش معالجه شود؛ او میگوید که به دلیل فعالیتهایش در شبکههای اجتماعی از درمان منع شده است. همچنین یک احضاریه از وزارت اطلاعات دریافت کرده که او را به اتهام رهبری در اعتراضها و آسیبزدن به اموال عمومی متهم کردهاند.
در نهایت چشم او عفونت کرد.
الهه توکلیان به دلیل ترس از دست دادن بینایی چشمش به طور دائم و نگرانی برای امنیت خود، بدون اینکه خانوادهاش همراه او باشند، در ماه مارس ایران را ترک کرد.
او با همکاری روبرتا ری، روزنامهنگار ایتالیایی که داستانش را پوشش داد و سفرش را تسهیل کرده بود، توانست به دنبال درمان چشمش در میلان باشد، وقتی پزشکان در بیمارستان سن رافائل متوجه شدند که گلوله به جایی دیگر جابجا شده، تصمیم گرفتند که چشم راست او را برای نجات چشم چپش تخلیه کنند.
الهه گفت من تمام سختیها را تحمل کردم تا بتوانم چشمم را پس بگیرم، اما گفتند چشمم و گلوله باید با هم خارج شوند.
الهه توکلیان اکنون در ایتالیا با یک چشم مصنوعی با واقعیت جدید خود کنار آمده و بزرگترین نگرانی او این است که آیا دوباره فرزندانش را خواهد دید یا خیر.
او میگوید: «وضعیت من بسیار سخت است، من مجروح به اینجا آمدم، تنها و بدون هیچ چیز و باید از صفر شروع کنم. من واقعاً امیدوارم که زندگی من به مسیر اصلی و آرامش به زندگی من بازگردد.»
الهه توکلیان درخواست پناهندگی داده، در کلاس های زبان ایتالیایی شرکت میکند و آرزو دارد روزی به ایران بازگردد، اما تا آن زمان مصمم است صدایی برای کسانی باشد که در داخل کشور هستند.
بسیاری ادعا میکنند که این انقلاب به پایان رسیده، اما الهه توکلیان و میلیونها معترض دیگر میگویند هیچ چیز به پایان نرسیده است. اکنون در سراسر ایران زنان و دختران با حجاب اختیاری به خیابانها میروند و دیگر از مزدوران جمهوری اسلامی نمیترسند.
الهه توکلیان در خیابانهای شلوغ میلان پیش میرود و دستهایش را به علامت پیروزی بالا برده و چشمک میزند. به محض نشستن، عینک آفتابی بزرگ خود را برمیدارد، موهایش را به عقب میاندازد و با چشم مصنوعی و لبخندی بزرگ، امید و انرژی را نشان میدهد. او میگوید: «جمهوری اسلامی به ما تیراندازی کرد، اما مبارزه همچنان ادامه دارد. هر چقدر هم که تلاش کنند، نمیتوانند از آمدن بهار و آزادی جلوگیری کنند.» معترض آسیب دیده چشمی معترض آسیب دیده چشمی معترض آسیب دیده چشمی معترض آسیب دیده چشمی معترض آسیب دیده چشمی معترض آسیب دیده چشمی معترض آسیب دیده چشمی