آمریکا برای جنگ با قدرت های بزرگ آماده نیست
سخنرانی اخیر جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده در دفتر بیضی شکل، لحظهای کلیدی در رقابت عمیقتر بین آمریکا و متحدانش از یک سو، و محور دیکتاتوریهایی که حول روسیه، چین، جمهوری اسلامی و کره شمالی در هم میپیوندند، از سوی دیگر رقم زد.
بایدن گفت: اگر حزب الله همچنان به حملات خود ادامه دهد، این اقدام تا حد زیادی جنگ را گسترش میدهد و نیاز به منابع نظامی دوباره برای ایالات متحده و متحدانش احساس میشود.
همچنین، به نظر میرسد که تایوان در چند سال آینده یا حتی به زودی به عنوان سومین منطقه درگیری ظاهر خواهد شد. در همین حال، پکن در حال تقویت نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق به مقیاس بزرگتری نسبت به نیروی دریایی ایالات متحده است. این در حالیست که نیروهای زمینی و نیروهای هستهای آن به سرعت در حال رشد هستند.
در همین حال، صرف نظر از اینکه جنگ در اوکراین چقدر طول می کشد، روسیه مشغول توسعه و تولید زره پوش های خود است و به بازیابی تجهیزات آسیب دیده از میدان نبرد مشغول می باشد. این در حالیست که یک سیستم تولید زمان جنگ را در داخل اجرا می کند. مسکو نشان داده که توده نیروهای نظامی را درک می کند و پس از گذشت یک سال و نیم، ارتش روسیه اکنون قادر به جنگ و بسیج همزمان با هدف افزایش تعداد خود به ۱.۵ میلیون نفر است.
به بیان ساده، دشمنان آمریکا در حال آماده شدن برای جنگ هستند. با این حال، در واشنگتن، بحثهای امنیت ملی به ندرت با این درک اساسی آغاز میشود که چین و روسیه ارتشهای خود را نه برای بازدارندگی، بلکه برای حمله میسازند.
اکنون این مسئله باید نقطه شروع هر گفتگو درباره هزینههای دفاعی ایالات متحده و متحدانش باشد.
هزینههای نادانسته برای تجهیزات نظامی، مهمات و معیشت انسانی در اوکراین باید به عنوان یک نقطه خطر مورد توجه قرار گیرد. ایالات متحده باید سوالاتی را مطرح کند که آیا مدل نیروی کاملاً داوطلبانهاش قادر به تولید قابلیتهای نظامی مورد نیاز خود، به ویژه زمانی که مسائل مربوط به ذخایر آموزش دیده به میان میآید، میباشد؟
اما این مسئله تنها مشکل ایالات متحده نیست؛ مدل نیروی حرفهای کاملاً داوطلبانه در سراسر دنیای غرب جاری شده است. با توجه به وقوع تغییرات جدید در اروپا و آسیا، زمان آن فرا رسیده که یک بازنگری جدی انجام شود.
باید در نظر داشت که تعداد فعلی نیروهای نظامی در لباسهای یونیفرم به سادگی تا حد وظیفه محدود نمیشود. نیروهای ارتش، دریایی و هوایی در دو سرزمینی گسترده یعنی اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام فعالیت میکنند که به طور متوالی نقشی بسیار مهم در تعیین سرنوشت هر درگیری جهانی آینده دارند.
راهحل در اینجا نه تنها به تمرکز بر آسیا بستگی ندارد، بلکه به بازسازی نیروهای غربی با توجه به نیازهای لازم در ذخایر متکی است. اساسا در دنیای مترقی و نابسامان فعلی، ضروریست که ایالات متحده هزینههای دفاعی خود را افزایش دهد و نگرش خود را نسبت به مواردی که هزینه میکند و چگونگی تولید نیروهای خود تجدید نظر کند.
چین و روسیه و اکنون به طور فزاینده ای ایران، این تصور را تغییر داده اند که رقابت مسالمت آمیز خود را در چارچوب اقتصادی جهانی شده به نمایش می گذارد و واشنگتن باید با این واقعیت بیدار شود.
بازدارندگی در اروپا و آسیا مستلزم استقرار دائمی است نه حضور چرخشی که اقدامی برای جلوگیری از انتخابهای سخت بوده است.
اگر ناتو قصد دارد به عنوان یک ائتلاف پایدار باقی بماند، باید تاکید بیشتری بر بازدارندگی و دفاع مشترک در اروپا داشته باشد. علاوه بر این در آسیا برای تضمین امنیت دوجانبه و تحقق استقرار منطقهای در پیشبینیهای ایالات متحده و متحدانش، تشدید شود.
همانطور که وارد دورهای از ناپایداری سیستماتیک طولانی مدت میشویم، حفظ این دو تعادل منطقهای میتواند تفاوت بین حفظ صلح و وقوع یک تصادفی گستردهتر را تشخیص دهد، که امکان دارد به جنگ جهانی منجر شود.
به این منظور، آمریکا باید راههای تشکیل نیروهای نظامی و تجهیزات خود را مورد بازنگری دقیقتری قرار دهد. برای مثال، در سال گذشته، نیروی زمینی ایالات متحده با اختلاف ۲۵ درصدی در جذب نیرو مواجه بود و در سال جاری نیز، جذب نیروی نظامی مجدداً با مشکلاتی مواجه شد.
نیروی دریایی همچنین نتوانست اهداف استخدامی خود را دنبال کند و تعداد سرنشینان کشتیهای ایالات متحده را به طور متناسب افزایش دهد. بنابراین، ایالات متحده باید از اظهارات و واکنشهای فعلی در مورد دفاع از نظم مبتنی بر قوانین فراتر رفته و واقعیتها و تهدیدها را به جامعه به وضوح انتقال دهد.
باید دست از تأکید بر رقابت قدرتهای بزرگ برداریم و به جای آن سئوال کنیم که چگونه میتوانیم تطابق بین دموکراسیها و دیکتاتوریها را حقیقیتر درک کنیم. همچنین باید یک نقشه ژئواستراتژیکی ایجاد کنیم که با منافع خودمان و سایر دموکراسیها منطبق باشد.
آمریکا همچنین باید تصمیم بگیرد که کدام قطبهای ژئوپلیتیکی برای امنیت داخلی آن و رفاه مستمر شهروندانش حیاتی هستند.
باید اولویتهای امنیت ملی را به تصمیمگیری در سیاستهای اقتصادی بازگرداند و آنچه را که نسلهای قبلی میدانستند و به نظر میرسد در ۳۰ سال گذشته فراموش شده را دوباره بیاموزد که نمیتوان برای موارد ضروری برای حفظ جامعه به دشمن خود وابسته بود و سپس در صورتی که دشمن تصمیم بگیرد به جنگ برود، انتظار پیروزی را داشت.
تقویت دوباره زنجیرههای تأمین حیاتی و افزایش توانایی در سیستم تأمین مورد نظر ما از طریق حمایت از همکاران دیگر موضوع جدید در بحث جهانی شدن نیست. این امر به عنوان یک اولویت بسیار حیاتی در حوزه امنیت ملی برای ایالات متحده و متحدانش مطرح میشود. اگر ایالات متحده مجبور به جنگ شود، زمانی برای جبران کمبودها یا ذخیره سلاح و مهمات وجود نخواهد داشت.
درسهایی که از تجربیات اوکراین و اسرائیل میتوان آموخت، این است که ایالات متحده و متحدانش باید نحوه ساختاردهی نیروهای نظامی خود را بازنگری کنند تا در صورت نیاز به شرایط اضطراری ملی، توانایی اعزام نیروهای بزرگ با تودههای لازم را داشته باشند. ما نیاز به ایجاد یک حس فوریت جدید در تصویر تهدیدی که در معرض آن هستیم داریم و باید در حال حاضر اقدامات لازم را انجام دهیم.