سبک زندگی
آزادی
* کتایون خطیر
مشاور خانواده وجامعه شناس
واژه آزادی، شامل مفاهیم بسیاری چون: رها بودن از قیدوبند، حق انجام دادن افکار و خواسته ها بر اساس ارادۀ خود، استقلال و توانایی کلی در انجام کارها، داشتن انتخابهای مختلف و توانایی کسب هدفها میباشد.
داشتن انتخابهای مختلف در مورد انجام یک کار به این معنی است که اگر شخص بخواهد آن را انجام دهد هیچ چیز نباید او را از انجام آن بازدارد و اگر نخواهد آن را انجام دهد هیچ چیز نباید او را مجبور به انجام آن کند.
آزادی در وسیعترین معنای کلمه حالتی است که چیزی محدود به چیزهای دیگر نباشد و در مورد انسان حالتی است که در آن اراده شخصی برای رسیدن به مقصود خویش به مانعی برنخورد.
مانند اکثریت مباحث علوم اجتماعی، آزادی هم مفهومی است همواره نسبی، به این معنا که اندازه و شدت آن از جامعه ای به جامعه دیگر و حتی از خانواده ای به خانواده دیگر متفاوت است.
اگر انسان بتواند همه تصمیمهایی را که میگیرد عملی کند و کسی یا سازمانی اندیشه و گفتار و کردار او را محدود نکند و به قید و بند در نیاورد، دارای آزادی مطلق، یعنی آزادی بیحد و مرز است. اما چون انسانها بهطور اجتماعی زندگی میکنند، نمیتوانند آزادی مطلق داشته باشند.
زیرا آزادی بیحد و مرز یک فرد به پایمال شدن آزادی افراد دیگر اجتماع میانجامد.
بطور مثال اگر فردی خواهان بدست آوردن همسر فرد دیگری شود و به خود حق بدهد که باید به خواسته خویش برسد، بدین گونه آزادی خانواده دیگری را سلب کرده است ویا اگر کسی دوست بدارد که با سرعت بسیار زیادی در خیابانی رانندگی کند و نتواند بدلیل سرعت زیاد، ماشینش را کنترل کند و بدین وسیله به افراد دیگری آسیب برساند و آنها را به دردسر بیندازد، آزادی آنها را سلب کرده است .
به همین سبب است که هر جامعهای با وضع قوانین و مقررات حقوقی، اجتماعی و اقتصادی، بطور همزمان هم حافظ آزادیهای افراد آن جامعه میشود و هم حد و مرزهایی برای این گونه آزادیها به وجود میآورد.
قانونها و مقررات جهانی ای نیز وجود دارند که آزادیهای مردم سراسر جهان و حد و مرزهای آنها را در جامعه جهانی تبیین میکنند. تلاشها و مبارزه های انسان ها در طول تاریخ، همواره برای بدست آوردن آزادی مشروع و قید و بند زدن به آزادی مطلق فرمانروایان ستمگر و زورگویان بودهاست.
جوامعی که توانستهاند بر حاکمان خودکامه پیروز شوند و حکومتهای فردی و استبدادی را براندازند، از آزادیهای فردی و اجتماعی بهتر و بیشتری برخوردار شدهاند.
قانون اساسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق کودک، نتیجه تلاش انسانهایی خاص هستند که در راه بدست آوردن آنها از آسایش، مال و جان خود گذشتند تا آنها را به نسل های بعدی خود هدیه دهند.
امروزه با اینکه اصول آزادیهای فردی و اجتماعی در جهان معین شدهاند، متاسفانه در بسیاری از جوامع به آنها عمل نمی شود و حتی سازمان هایی که وظایفشان رسیدگی به این امور هست، نیز به وظایفشان درست عمل نمی کنند.
شکلهای تازه استعمار، وابستگی های سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی بعضی از کشورها به قدرتهای بزرگ سبب محدود شدن و حتی سلب آزادیهای مشروع فردی و اجتماعی در بعضی از کشورها شده است.
هگل، آخرین فیلسوف صاحب مکتب تاریخ فلسفه غرب، معتقد بود آزادی جوهر حیات است. اما توجه به این نکته ضروری است که در عین تمام تعاریف برآمده از آزادی، هر فشار یا اجباری بد نمیباشد.
مثلا بازداشتن کسی که به خود یا دیگران آزار میرساند بد شمرده نمیشود.
همچنانکه در یک نظم قانونی پذیرفته شده هیچکس با محدودیتهای قانونی مخالف نیست و از میان رفتن قانون آزادی بهشمار نمیآید بلکه آشوب شمرده میشود.
اما تعیین مرز بین آزادی و محدودیت گذاری آن نیازمند بینشی است بس عمیق. نقطه اختلاف و بحث برانگیز برای افراد در سطح خرد و حکومتها در سطح کلان است.
در این نقطه است که انسان ها با هزاران سفسطه و فلسفه بافی خود را محق به انجام کاری می دانند که حتی خود از نادرستی آن آگاهند و به راحتی آزادی های دیگران را از بین می برند و حقوقشان را پایمال می کنند و در نهایت همه چیز را توجیه می کنند.
یکی از مجادلهآمیزترین و بحث برانگیزترین مسائل در جوامع لیبرال و آزادی خواه امروزی مشخص کردن دقیق حد و مرزهای آزادی است.
آزادی بیان نوعی آزادی است که از پایه ای ترین ارکان جامعه متمدن است و به معنای آزادی اندیشه و عقیده است.
در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد و از ترس فارغ باشند بهعنوان بالاترین و پایه ای ترین آرمان بشری اعلام شدهاست.
آزادی بیان معیاری اساسی برای سنجش هر نوع جامعه دموکراتیک است.
با توجه به مطالب گفته شده در بالا برای اینکه بتوانیم کنترلی بر خود داشته باشیم و با توجیه کردن خود و میل به آزادی خواهی، آزادی دیگران و یا حتی آزادی های خود در ابعاد دیگر را از خود سلب نکنیم پیشنهاد می شود که یکبار برای همیشه برای خود مرزهایی بگذاریم بس عمیق و محکم. مرزهایی که تحت هیچ شرایطی با هیچ سفسطه و توجیهی حاضر به شکستنش نباشیم.
بطور مثال هرگز حاضر نشویم به عنوان یک خانم یا آقا وارد زندگی زناشویی دیگری شده و زندگی دیگری را خراب کنیم و یا هرگز حاضر نشویم ماده ای را که توسط صدها تحقیق به بدنمان آسیب می رساند را حتی برای یکبار امتحان کنیم و در سطح کلان به عنوان یک حکومت به روی مردمانمان آتش بگشائیم. من در عجب آن سربازانی هستم که به روی مردم خویش آتش می گشایند.
افسوس و صد افسوس که توجیه چه ها می کند…افسوس…
روزنامه های تورنتو | تهرانتو | tehranto