فیلم سوته دلان بهروز وثوقی


نگاهی به فیلم سوته دلان بهروز وثوقی
فیلم سوته دلان بهروز وثوقی
موضوع فیلم: داستان یک خانواده قدیمی تهرانی را بیان میکند که در آن جمشید مشایخی به عنوان برادر بزرگ خانواده سرپرستی خانواده را بر عهده دارد و بهروز وثوقی برادر کوچکتر که دچار اختلالات ذهنی است نیز در این خانواده زندگی میکند و مورد عنایت برادر بزرگتر خود است.
این فیلم مانند سایر فیلمهای علی حاتمی بر مبنای موضوعات اخلاقی است و سعی در اصلاح نگرشهای غلط جامعه ایران در زمینههای مختلف اخلاقی دارد.
به عنوان مثال برادر بزرگتر (حبیب) در این فیلم، شخصی درستکار و از خود گذشتهاست، اما در این خصوصیات طریق افراط را در پیش گرفته و آنقدر به برادر کوچکتر خود (مجید) پرداخته که دیگران را از یاد بردهاست و حتی در طول فیلم دیده میشود که اینهمه توجه او به مجید به ضرر مجید تمام میشود. زمانی حبیب متوجه افراط و تفریط خود میشود که کار از کار گذشتهاست.
خلاصه داستان:
حبیب آقا ظروفچی (جمشید مشایخی)، کاسب خوشنامی است که پیرانه سر ازدواج نکرده و زندگیاش را وقف مادر (رقیه چهره آزاد) و برادر ناتنیاش مجید (بهروز وثوقی) کردهاست.
برادر دیگرش کریم (سعید نیکپور)، پرنده باز است با همسرش زینت سادات (آتش خیر) و فروغالزمان (فخری خوروش) که سالهاست به پای حبیب آقا نشسته با آنها زندگی میکنند. مجید که عقل سالمی ندارد و در مغازه حبیب آقا کار میکند و ظروف کرایه را به مجلس عزا و شادمانی میبرد دل باخته دختری است که عکساش را در ویترین یک عکاس خانه دیدهاست. حبیب آقا به امید شفا یافتن او را به امامزاده داوود میبرد.
چندی بعد مجید از نو به یک بلیط فروش سینما دل میبندد و از خانه گریزان میشود. حبیب آقا او را مییابد و به توصیه یکی از اقوام دارو فروش تصمیم میگیرد زنی را در کنار او بگمارد تا شاید در بهبود وضع روحی مجید مؤثر واقع شود.
حبیب آقا به واسطه همان دوست دوا فروشش و شخصی موسوم به دکتر (جهانگیر فروهر) که پااندازی میکند، زنی خودفروش به نام اقدس (شهره آغداشلو) را در ظاهر زنی نجیب به خانه میآورد و مجید و اقدس مهر یکدیگر را به دل میگیرند و به رغم مخالفت حبیب آقا، ازدواج و در خانهای دورافتاده زندگی میکنند.
مجید از زبان حبیب آقا از گذشته اقدس مطلع میشود و حالش وخیم میشود و از حبیب آقا میخواهد که او را به امامزاده برساند. مجید در میانه راه از اسب میافتد و میمیرد. حبیب در پایان فیلم جمله ای به این شکل می گوید: «همه عمر دیر رسیدیم.»
نگاهی به سوته دلان علی حاتمی


دل نوشته :
سوته دلان ماجرای مهجوریت ، اصولا مطرح شدن کنش و واکنش آدمها نسبت به احساسا تشون در کنار سادگی حیات آنها مجید فرزندی از خانواده قدیمی تهران که دچار اختلالات ذهنی است .
مجید فردی شفاف که به شفافیت با جهان اطراف خود رسیده است و به دلیل شفافیت افرادی او را نپذیرفته اند و افرادی به دلیل شفافیت ««اقدس »» به او دلبسته شده اند شفافیتی که در وجود حبیب وکریم دو برادر دیگر دیده نمیشود اگر چه او در قامت یک دیوانه و یا یککم عقل است و همه او را با این مشخصه میشناسند اما در رفتار و حرکات و جملاتی که بر زبان می آورد میتوان فردی را با احساساتی دید که در آدم های سالم اطراف (سالم از نظر جسمی) دیده نمیشود حس به برادر بزرگتر «داداش حبیبم» مرد آهنیه پدر فوت شده و تقویم باطل شده فردی که بی قید عشق خودش رو به افرادی که دوست داره ابراز میکنه تعصب خاص که در سکانسی که اقدس تقلب میکنه حس خشم خودش رو به نشانه جریمه نشان میدهد مجید فردی که احساسات خودش رو شرط بندی نمیکنه و ابراز میکنه در جایی که حبیب سالهاست در دستیابی به عشق قدیمی خودش به دستاویزهای واهی در مانده است.
کریم برادر دیگر که مزدوج شده است نیز دل در گروپرندگان دارد زندگی سرد و بی روح علی رغم وصال در مقابل گرمای عشق مجید به اقدس که با چه شور وهیجانی به اقدس دلبسته است.
و میتوان حتی شکستن دل مجید را زمانی که صحت گذشته اقدس را پذیرا میشود از عشق کم نمیشود بلکه به حساب دشوارهای راه دل باخته ای میگذارد فقط یک جمله بر زبان میاورد «بلا روزگاریه عاشقیت ».
به راستی داشتن سلامت جسمانی شرط سلامت روان میباشد ! مجید سوته دلان علی رغم ضعف جسمانی از دو برادر سالم خود در بیان و جسارت داشتن در دنبال کردن رویای خویش قوی تر عمل میکند به شکلی که یک زن به اوتکیه میکند و جسارت این دونفر منجر به تشکیل زندگی در گوشه ای محقر اما واقعی میشود جسارتی که نه دیده میشود نه در فیلم ها و داستانها دیده میشود و معمولا پذیرفته نیست افراد منتظر میشوند همانند سیندرلا تن به هر سختی میدهند تا فردی ناجی بیاید …
جسارتی زیبا در فیلم حاتمی ستایش کردنی فردی سالم از لحاظ روان به دنبال عشق و رویا خویش بی قید حرکت میکند.
سوته دلان در معنی نوای دل حال و هوای دل شخصیت های فیلم نوای دلشان خوب نیست حتی اگر زندگی خوبی دارند کریم به وصال رسیده است اما سرگرم تیمار حس خود و سرکوب احساسات با پرندگان هست مادر خانواده روضه نشین و حبیب آقا وخانم خیاط لیلی ومجنون جدا مانده به راستی مجید انتخابگر زندگی و نه زنده مانی میباشد و این داستان تفکری به ارمغان میاورد که:
۱- دوست داشتن و جسارت دنبال کردن عشق در زندگی همه افراد دیده نمیشود.
۲- باید به دنبال رویاهای خود رفت تا شفاف شد.
۳-گاها پایان دادن به رابطه مسموم بهترین کار میباشد.
۴- نقص ظاهری نقص روانی به دنبال نمیاورد.
جمشید مشایخی جمشید مشایخی جمشید مشایخی علی حاتمی علی حاتمی علی حاتمی بانو راسخی بانو راسخی بانو راسخی بانو راسخی بانو راسخی